۱۳۹۱ دی ۱۷, یکشنبه

توغل؛ قهر زمستان

حیالت الله مهریار 

هر فصل سال بدون موجب طرح و ایجاد نشده است گاهی از سر ما و گاهی از گرما باعث میشود تا صمیمیت این دو را برای بشریت هویدا سازد. کودک بیش نبودم که گوشم نوازشگر واژه توغل بود و همواره این کلمه از سوی خانواده تکرار میشد. وقتی کمی بزرگتر شدم این طلسم همچنان برای بی معنی بود و هر قدر کوشش میکردم جز ترس و وحشت از سرمای یخ بندان چیزی دیگری ذهنم را مشغول نمیکرد. گاهی وقت ها که به مسجد میرفتم و محاسن سفیدان دعواهای بر سر این توغل ها مینمودند. احساس میکردم همین دعوا ها خودش توغل است تا جاییکه هتک حرمت به اشخاص میگردید. بحث و گفتگو ها بر سر توغل یک و یا توغل هفت چنان داغ میگردید که سردی هوا را از یاد میبردند و هر کدام بر نظریات خودشان پافشاری میکردند. در حقیقت معنی لغوی کلمه توغل را ( سر کش، تند و... ) مینگارند و از لحاظ اصطلاحی نمیدانم. ولی کاربرد این کلمه بیشتر در میان ده نشینان هزاره جات و خصوصا محاسن سفیدان ولسوالی مالستان بر زبان ها است. از همین رو این کلمه برای پیران ما آشنا و برای جوانان و نوجوانان ما نا آشنا است. در توغل خاطرات زیاد نهفته است، وقتی در میان پیران ما این کلمه را بر زبان جاری نمایی، یادواره و خاطره هایی با حزن و اندوه برای آنان خواهد بود. توغل قهر زمستان، یعنی خشونت بار ترین لحظات ایام زمستان که ترس و وهم را در دل هر باشنده کوهستانات ببار می آورد.

به راستی وقتی از توغل سخن به میان می آید سخنان پدر قنبر (خدا رحمتش کند) با حرکات غریبانه اش که نمونه ای از انسان غریب، زحمت کش و با تجربه بود، در دلم تازه می شود. درست همان موقع که در مسجد نزدیک سنگ شال مل پاهایش را دراز میکرد و دانه های تسبیح چوبی اش را یک پی دیگری حساب میکرد و میگفت:" هفت توغل که روز روز گشت را ایلا نمیکنه، که تیر شد. این هم توغل هفده که با قهر خود تیر شد. یک توغل (توغل یک) که در را ه است و... "
وقتی یک توغل (توغل یک) را بر زبان می آورد پیشانی اش کمی روشن میشد و میگفت:" خو! خو! توکل بخدا، شاید که علف بس کنه".

با این حال وقتی سخن از توغل بمیان می آید کسیکه چند بهاری از عمرش را در سرزمین زیبا و پهناور هزاره جات بخصوص ولسوالی مالستان سپری کرده باشند بدرستی در ذهنش تداعی میگردد که چیست. چون خاطرات تلخ و شرین شان همراه با توغل به نحوی گره خورده است. یعنی در هنگام که جویبار آبش خشک میشد و از شدت برف باد توان بیرون شدن از دروازه خانه را از ایشان می ربود و شدت سردی در عمق پخسه ( دیوار خانه تان) هجوم می آورد و وارد خانه میشد. هوای گرم خانه را برای تان سرد میکرد و فضاي شيرين و دلنشين روزگار برايتان تلخ میشد.آنگاه حتما پرسیده اید که چی ماتم در عالم بر پا شده است که همه چیز را دگرگون کرده است؟ و کلان خانواده هم گفته است:" هفده توغل است خدا بخیر تیر بکنه".

شاید توغل امروزه همانند سالهای قبل طغیان نکند، ولی حتما شنیده اید که پدر کلانهای ما در وقت داخل شدن توغل به چه پیمانه ای دیگ های پر از برف را زیرش آتش روشن نموده و آب تهیه کرده است. با سردی ناملایم روزگار چگونه دست و پنجه نرم کرده اند؟ تا اینکه به ما یاد بدهند که آمادگی را قبل از قبل باید بگیریم.



این حساب و کتاب دقیق که در میان محاسن سفیدان هزاره جات وجود دارد نشانه ای از دسترسی آنها به علم نجوم را میرساند. زیرا به گفته این محاسن سفیدان گذشتن ستاره های میچید از مهتاب در اول ماه و گذشتن قمر( نام ستاره) از مهتاب در آخر ماه، حتما غوغایی را بر پا میکند و برف و باران زیاد در مناطق کوهستانی هزاره جات سرازیر میگردد. این عمل در دهه های قبل باعث خشم مردم میگردید و حالا به نسبت گرم شدن کره زمین باشنده های این مرزو بوم هنگام ورود توغل که باعث باریدن برف میگردد آنرا به فال نیک می گیرند. زیرا باریدن برف باعث فراوانی آب در منطقه شان میگردد.

ساکنین این دیار که با جوی خشک و قهرآمیز زمستان دست و پنجه نرم میکنند بسیاری از موارد را با توجه به تجربیات از گذشتگان خود نسل به نسل به ارث برده اند. امروز با هریک ازمحاسن سفیدان این مناطق از توغل جویای احوال شویم، مو به مو بدون تغییرات در برداشت آن همانند کسی که مکتب آنرا چند صباحی سپری کرده باشد برای تان قصه میکند.

توغل در هر ماه وجود دارد ولی در شش ماه اول سال چندان اثر گذار نیست. بجز از توغل هفده که در تابستان منجر به سیل می گردد. به گفته محاسن سفیدان روز گشت( وقتيكه روزها به درازي ميگرايد) هیچ وقت هفت توغل را تنها نمی گذارد و همگام با همدیگر است. به همین گونه یک توغل (توغل یک) روز نوروز را تنها نمیگذارد. اگر در اول هفت توغل که شش روز را در بر میگیرد روز گشت صورت گیرد بدین اساس نوروز نیز در اول یک توغل مطابقت میکند و همچنان عکس آن، اگر روز گشت در آخر هفت توغل مطابقت کند، روز نوروز نیز در آخر یک توغل یکجا میگردد.

توغل از ماه های قمری حساب میگردد و در هر ماه قمری دوبار توغل رخ میدهد که بیشتر در نیمه دوم سال قابل توجه است. خصوصا از ماه قوس بر سر زبانها می افتد. در این ماه همان هفت توغل که مطابق به روز گشت میباشد مورد حساب میگردد که بدین قرار است:
الف: ماه قوس در هفتم ماه قمری( هریک از ماه های قمری که مطابقت داشت) توغل صورت میگیرد. همچنان در بیست و یکم همین ماه نیز توغل میکند که در بیست وشش همین ماه ختم میگردد که با روز گشت مصادف میباشد.

ب: در اول ماه زمستان (جدی) مطابق به پنجم ماه قمری( هریک از ماه های قمری که مطابقت داشت)  توغل صورت میگیرد که پنج توغل مینامند. در نوزدهم همین ماه قمری نیز توغل رخ میدهد که در بعضی موارد بنام همان پنج توغل و در بعضی اوقات توغل نزده میگویند. تا اینکه قمر از مهتاب بگذرد و توغل نیز به پایان میرسد.

ج: توغل دیگر در ماه دوم زمستان( دلو) مطابق با سوم ماه قمری میباشد که در هشتم ماه تمام میشود و ستاره های میچید از مهتاب میگذرند. این را سه توغل میگویند. در هفدهم همین ماه قمری نیز توغل رخ میدهد، تا اینکه ستاره قمر از مهتاب بگذرد که شش روز را در بر میگیرد.  این توغل را سه توغل و همچنان توغل هفده میگویند. توغل هفده سخت ترین توغل در میان توغل هاست. که همراه با برف بادها وغوغای عالمگیر ظاهر میگردد. همچنان این توغل را مرد کلو ( مرد کلان) و اکابدره (هنوز خطر برای بز ها وجود دارد) نیز میگویند. به گفته محاسن سفیدان در این توغل، در قدیم ها حتی بستر خواب خود را از جایش نمی برداشته و به خانه کسی مهمان نمیشده است.

د: درماه سوم زمستان ( حوت) در نخستین روز ماه قمری توغل دیگر میباشد. آنرا یک توغل میگویند، تا اینکه ستاره های میچید از مهتاب بگذرد. همه توغل ها شش روز را در بر میگیرند. و روز آخر آنرا شَشَک می گویند. بار دیگر در بیست و یکم همین ماه قمری توغل دیگری است که تا بیست و ششم همین ماه دوام می یابد. این توغل در بعضی اوقات یک توغل (توغل یک) و همچنان توغل بیست ویک نیز میگویند، ممکن در اول توغل بیست ویک و یا با آخر توغل( بیست و ششم ماه قمری) می باشد نوروز مطابقت نماید. از همین رو میگویند که هیچگاهی یک توغل از نوروز جدا نیست.
ماه های بعد از آنرا یید (هیچ) که دیگر توغل با آن قهر و غضب خود ظاهر نمی گردد و برید و سیاه بار و غیره می نامند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر