مخته متن سوگوارانهاي است كه به هنگام مرگ نابهنگام و دلخراش قهرمان يا سرانجام دردناك و غمانگيز او سروده ميشود. اين مرگ يا سرانجام رقتانگيز، نتيجه ناگزير تضادهايي است كه رويدادها و موقعيتهاي تراژديك آن را ميسازد. مخته يا تراژدي بيانگر شكست ظاهري قهرمان و پيروزي معنوي اوست كه سرانجام خويش را نويد ميدهد. از اين روست كه غم حاصل از مخته با احساس حماسي و شورانگيزي همراه ميشود و مراتب والاي روح مخته سرا را نشان ميدهد. به ديگر سخن مخته يا تراژدي نوع سوگسروده است كه بيشتر در ميان ايل هزارههاي غزنين رايج است. زنان ايل هزارههاي غزنين اين آيين سوگواري را كه از نظر گونهشناسي به تراژدي يا حماسهسرايي نزديك است؛ برگذار ميكنند. وقتي جنازه قهرمان در مختهگاه قرار ميگيرد، يكي از نزديكان او با كلام موزون و صدايي رسا مخته را اجرا ميكند. شنوندگان مخته را زنان و مردان ايل تشكيل ميدهد. مختهها معمولاً منظوم و حماسي است كه در قالب چهارپاره سروده ميشود. پيشينة اين سوگسروده به سابقه ديني و مذهبي هزارههاي غزنين بر ميگردد؛ سوگسرودههاي مدوني از شرح واقعه كربلا و حماسه دلخراش و قهرمانانهاي عاشورا كه دستمايه كار مخته سراهاست. اگر چند ريشههاي آن به روزگاران دور و آيينهاي تعزيهاي مانند آيين سياووشان بر ميگردد. درونمايه اصلي اين گونهاي ادبي شفاهي يادآوري داستان مصيبتي است كه بر شهيد قبيله رفته است. زني مخته سرا در سرايش مخته اين توانايي را دارد كه به جاي ضجههاي معمولي و بيان يك سري كلمات عادي، كلمات منظوم، مقفي و يا حتي منثور و مسجع را در حضور جمعي از مردم در آن واحد، بسرايد و اجرا كند. |
مخته گل محمد: گل محمد فرزند ارباب بختياري، در سال 1308 خورشيدي به
طرفداري از امانالله خان- شاه نوگرايي افغانستان در غزني كشته شد. مادرش در سوگ
او اين مخته را سرود:
شار كابل غوغا شده
بيرق سرخ بالا شده
بچي سقو پاچا شده
اربون تو گل مامد ما
قيرون تو گل مامد ما
گل مامدخان كابل موره
ده كوه چنداوول موره
از راه تخته پل موره
اربون تو گل مامد ما
قيرون تو گل مامد ما
گل مامدخان شولو موره
راه ره هِشته از كوه موره
همراه جوونو موره
اربون تو گا مامد ما
قيرون تو گل مامد ما
گل مامدخان غزني موره
ده جنگ سقاوي موره
از راه بيراهي موره
اربون تو گل مامد ما
قيرون تو گل مامد ما
يك جنگ ده سر روضه شده
گل مامد خان كشته شده
سركشي بريده شده
اربون تو گل مامد ما
قيرون تو گل مامد ما
گل مامد خان كشته شده
ده خون خو آغشته شده
بلي موتر هشته شده
اربون تو گل مامد ما
قيرون تو گل مامد ما
گل مامد خان بي سر آمد
بي سر و بي افسر آمد
مُرديش بلي موتر آمد
اربون تو گل مامد ما
قيرون تو گل مامد ما
اسپي بيري بيوه مانده
دستايشي پُر خينه مانده
بلدي باچه ريزه مانده
اربون تو گل مامد ما
قيرون تو گل مامد ما
اسپي بيري راهي شده
داني ارسي خالي شده
ده جنگ سقاوي شده
اربون تو گل مامد ما
قيرون تو گل مامد ما
رستم علي ريزه شده
ريزه مَنِه خانه شده
بلدي مامد ديونه شده
اربون تو گل مامد ما
قيرون تو گل مامد ما
اسپو ده طويله مانده
بيزين و بيقيزه مانده
روي شي سوي درگه مانده
اربون تو گل مامد ما
قيرون تو گل مامد ما
تفنگ ده سرآچه مانده
سمند ده طويله مانده
بلدي آتي ريزه مانده
اربون تو گل مامد ما
قيرون تو گل مامد ما
گل مامد خان سر، سر ميه
بيسر و بي افسر ميه
پيش مادر بي سر ميه
اربون تو گل مامد ما
قيرون تو گل مامد ما
اميري نو دامد ما
باچَي امير مامد ما.
نویسنده: دکتر حفیظ الله شریعتی ( سحر ) این مطلب از صفحه فیسبوک شخصی دکتر حفیظ الله شریعتی (سحر) گرفته شده است.
نویسنده: دکتر حفیظ الله شریعتی ( سحر ) این مطلب از صفحه فیسبوک شخصی دکتر حفیظ الله شریعتی (سحر) گرفته شده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر