۱۳۹۱ آبان ۱۱, پنجشنبه

گزارشی از تار و طرب

 نوشته از: م.ی.صمیم؛ شنبه، روز دوم عید، بزم. 

 موسیقی « تار-و-طرب» در تالار عروسی ستاره واقع در قلعۀ نو دشت برچی برگزار شد. برخلاف توقع برگزارکنندگان تعداد اشتراک کنندگان کانسرت به صدها نفر می رسید. این برنامه توسط محترم حمید عطایی، دانشجوی دانشگاه ابن سینا و سیما مهرامی دانش آموز لیسۀ عالی معرفت گردانندگی گردید. شوکت علی صبور، هنرمند با استعداد و خلاّق کشور با همکاری تخنیکی جمعی از نوازندگان مطرح و با سابقۀ کشور در عرصۀ نواختنِ کی-بورد، طبله، دولک و جاز همراهی گردید و خود نیز در جریان برنامه، دمبوره و هارمونیه را با مهارت خوبی می نواخت. محفل رأس ساعت دو نیم بعد از ظهر با پخش پارچه آهنگِ ویژۀ خوشامدگویی که قبلاً توسط «صبور» کمپوز و ثبت شده بود، آغاز گردید: « قومای گل خوش آمدید پَگ شوم ده محفل مو/ اَمدون شُمو روشو کَده اوماغِ آغیل مو...»
به آدامۀ آن بانوی خُردسال، مهتاب صبور، به نمایندگی از کمیتۀ برگزاری « تار-و-طرب» و به نیابت از خانوادۀ صبور با زبانِ شیرین، معصومانه و کودکانۀ خود از حضور اشتراک کنندگان تشکری و قدردانی کرد که البته بالمقابل، شهامت و صممیتِ وی نیز توسط اشتراک کنندگان با تشویق و چک-چکِ گرم همراهی گردید. پس از آن شوکت علی صبور با صحبت مختصری از زحمت ها و تلاش های خستگی ناپذیرِ مادّی و معنوی کمیتۀ برگزاری «تار و طرب» و حضور باشکوه مهمانان سپاسپگزاری کرد و همۀ اشتراک کنندگان را بار دیگر خوش آمدید گفت. محفل در سه بخش اجراء گردید: بخش غزل، بخش آهنگ های شاد و آماتور و بخش سوم، آهنگ های محلی با سمفونیِ دلنواز دمبوره. در قسمت نخست، صبور با هارمونیه و سایر ابزارهای موسیقی کلاسیک و مُدرن، چند پارچه غزل ناب و جذابِ استادان پیشگام این ژانر هنری را با شیوایی و گیرایی اجراء کرد. فضاء آرام و ساکت بود و همۀ اشتراک کنندگان- که بیشترینه هم اهل فرهنگ و هنر بودند- با حرکت های موزونِ سر و صورت و تک-تکِ انگشتان و خم- و- راست کردنِ بدن های شان از آهنگ ها استقبال می کردند و لذت بردند: دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیرِ ما... ای نگارِ من/ گلعُذارِ من/ یک دمی بیا در کنارمن... و ماه من امشب چرا پنهان شدی؟.../ تو گر به من یارشوی/ دلبر و دلدار شوی... 

پیش از شروعِ بخش دوم برنامه، زندگینامۀ صبور که به گونۀ یک متن ادبی نوشته شده بود،توسط حمید عطایی با زیبایی تمام خوانده شد. هنگامِ خوانش زندگینامه، همه ساکت و آرام بودند و تلاش می کردند دریابند که «قهرمانِ مجلس اُنسِ » شان کیست، چه می کند و برای آیندۀ فعالیت های هنر خود چگونه می اندیشد و چه تخیّلاتی در سر می پروراند. پس از آن صبور، با کف زدن های دوامدار و پایانِ ناپذیرِ بینندگان پذیرایی شد و این بار برخلافِ بخش پیشین که هنگام زمزمۀ غزل های خود متفکر، آرام و عارفانه می نَمود، سرشار از شوق و شادی بر استیج ظاهر شد و چندین پارچه آهنگِ شاد وطرب انگیز را با شادمانی وصف ناپذیری زمزمه کرد. وی در این بخش برنامه، برعلاوۀ آهنگ هایی از داوود سرخوش، استاد ساربان، فرهاد دریا و دیگران، برخی آهنگ هایی را که اخیراً خود اَش برساخته و این روزها در گردهمایی ها و نشست های دوستانه و خودمانی گُل کرده با مهارت عالی و شگفت انگیزی اجراء کرد: آهنگ هایی چون: «خالی چوقنیِ قچارِ روی تو یار جو »، « اُ پُندوقِ بی خار/ دل مه نه دی آزار...» ، « مردم موگه واه واه/ اُ دخترِ قوما/ و « نازنینان! نازنینِ من کجاست؟...» 

ناگفته نباید گذاشت که آهنگ های صبور تنها با کف زدن و هیاهوی شادمانۀ مخاطبان همراهی نمی شدند؛بلکه عدۀ زیادی از نوجوانانِ اشتراک کننده با اجرای رقص و پایکوبی های دوامدارِ در صحنۀ خالی با ساز و آوازِ «صبور» همراهی کردند و بقیه نیز با علاقه مندی خاصی تماشاکردند، کف زدند و لذت بُردند.
پیش از شروع بخش سوم برنامه، یک نمایش رزمی جذّابی انجام شد؛ دختران خُردسال کلب کاراتۀ ملت- که از یک سال و اندی بدین سو شروع به کار کرده و توسط بانو مینا اسدی، قهرمان کاراتۀ بانوان افغانستان رهبری می شود- با حرکت های زیبا و چابُکانۀ ورزشی شان ذوق و شگفتی بینندگان را برانگیخت و از این رو، هنگام اجرای نُمایش همه به گونۀ پیگیر کف می زدند و شهامت،جسارت و مهارتِ کم نظیر آن دختران خُردسال را ستایش می کردند.
اما همه بی صبرانه منتظر بودند که بار دیگر «صبور» روی استیج حضور یابد و «سازِ اصیل» را برای شان سور کند. پس از ختم نمایش، گردانندگان با دکلمۀ زیبای یک شعر و یک دوبیتیِ زیبا با عنوان های « نه از ایرو، نه ترکستو یه پاطو...قره قاشِ هزارستو یه پاتو» و «دم مو بی دمبوره بور نشنه کَشکی» صبور را به استیج دعوت کردند تا دل هایی را که برای تار و آوای سوزناک و طرب انگیزِ دمبوره می تپیدند و منتظر بودند، شاد کند و شیدایی بخشد. صبور این بار پوششِ محلی و دمبوره به استیچ برآمد و برای مدتی در حدود 8 پارچۀ محلی را با دمبوره و با جذابیّت کم نظیری اجراء کرد. دیگر کسی ساکت نبود و کسی هم به یک حالت ثابت ننشسته بود؛ بلکه همه کف می زدند، می جُنبیدند و همزمان با صبور زمزمه می کردند. به ویژه، آهنگ های ساختۀ خود او و آهنگ اخیری که به سبک مالستانی توسط وی اجراء گردید، شوری در دل ها افگند و به شکوه « تار و طرب» افزود و همگان را به وجد آورد.
اگرچه زمان اجرای آهنگ های فرمایشی فرارسیده بود و هنوز هم همۀ بینندگان با علاقه مندی و اشتیاق به آهنگ ها گوش می دادند، لذت می بردند و با داد و فریاد می خواستند که زمزمۀ آهنگ ها برای مدتی بیشتری دوام یابد، اما «صبور» برخلافِ انتظار مخاطبان، به خاطرِ تنگیِ وقت اجرای آهنگ ها را پایان بخشید و به تعقیب آن گرداننده گان نیز با زبان گرم و صادقانه از اشتراکِ عموم مخاطبان به ویژه فرهنگیان و اهل هنر تشکری کردند و پایان برنامه را اعلام کردند. در پایانِ روز «تار وطرب»، اشتراک کنندگان در داخل و بیرون از تالار به آشنایی و احوالپرسی با همدیگر و با هنرمندِ محبوب شان پرداختند و بعداً آنهایی که علاقه مند عکس برداری بودند، روی استیج گردآمدند و با انداختنِ عکس های جمعی محفل ویژۀ موسیقی « تار-و-طرب» را در خاطره های خویش حفظ کردند و ماندگاری بخشیدند. 




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر