آشنایی با استاد شهید بصیر مالستانی


آشـنايي با زنـدگينامـه، انديشــه ها و فعاليتهاي شهيد گمنام، حجت الاسلام والمسلمين استاد بصير مالستاني(ره)


تهيه و تنظيم: محمد ابراهيم شفق. 
مقدمه:
با نگاهي به جوامع بشري در مي يابيم که شخصيت¬هاي بيدار، مسئول و درد آشنا ¬که براي دفاع از وطن، حقوق اجتماعي- سياسي مردم، تحقق عدالت اجتماعي و ارزش¬هاي اصيل ديني، جام شهادت ¬را سر کشيده¬اند، انگشـت شمار بوده¬اند. به همين جهت افرادي که در مقابل نابرابري¬ها، ظلم و تبعيض¬ها، نظام¬هاي غير ديني و فاسـد، تجاوز بيگانگان و... قد بر افراشــته و براي تحقق آرمان¬ها و رسيدن به اهداف انساني- الهي شان اسارت، شکنجه¬ها و چوبه¬هاي دار را متحمل شده اند، در ميان ملت¬ها از جايگاه رفيع و پر افتخاري برخوردار مي¬باشند.
افغانستان کشوري است که در طول تاريخ، شاهد فراز و فرودهاي زيادي بوده است و علاوه بر حوادث و کشمکش¬هاي سياسي و تبعيض¬هاي قومي، طبقاتي، مذهبي و زباني داخلي، مکررا مورد تجاوزات کشورهاي بيگانه قرار گرفته است و به تبع آن بسياري از شخصيت¬هاي ارزشمند و والامقام در راه آزادي کشور و قطع ايادي متجاوزان از افغانستان و برپايي نظام اسلامي، شايسته سالاري، عدالت اجتماعي، شکستن زنجيرهاي تبعيض و تعصب، جان¬هاي شيرين خويش را فدا کرده و در بستر شهادت آرميده¬اند و تمام مردم افغانستان را، مديون رشادت¬ها و فداکاري¬هاي ماندگار خويش نموده¬اند. جاي تأسف است که پس از گذشت چندين دهه از عمر انقلاب اسلامي و عدالت¬خواهي، تا به امروز نه تنها هيچ تجليلي شايستة از رشادت¬هاي پيشگامان انقلاب اسلامي افغانستان نشده است، بلکه تا هنوز ناشناخته و گمنام باقي مانده¬اند.
يکي از چهره¬ها و شخصيت¬هاي آگاه و با درد که از پايه گذاران اوليه¬ي انقلاب اسلامي افغانستان به حساب مي آيد، شهيدي گمنام و والا مقامي است¬که از نسل امروز ما کمتر کسي با نامش آشنايي دارد و جور زمانه بر چهرة سرخش غبار فراموشي افکنده است و او مرد ميدان¬هاي علم و عمل، اسوة بي بديل ¬اخلاق، سير و سلوک، جواني آراسته به -لباس و شأن مقدس روحانيت، اولين قرباني افتخار آفرين ملت مسلمان و شهيد پرور مالستان در راه انقلاب اسلامي افغانستان، حجت الاسلام و المسلمين استاد شهيد عوض علي بصير(ره) است¬که در ادامه به صورت مختصر، با زندگي نامه، انديشـه¬ها و فعاليـت-هاي فرهنگي، اجتماعي و سياسي آن شهيد بزرگوار آشنا مي شويم
زادگاه، تحصيلات و اساتيد استاد شهيد بصير
در يکي از قريه¬هاي ولسوالي «مالستان» به ¬نام «بُغرا» در يک خانواده متدين، مذهبي و فقير، بنام «استا ابراهيم» در حدود سالهاي 1330 شمسي، استاد شهيد ديده به¬جهان گشود و چون اولين فرزند خانواده بود، والدين و کلية وابستگان¬را با تولد پر ميمنتش، غرق در شعف و سرور کرد. اما متأسفانه چند بهاري بيشتر در دامان پرمهر و محبت، والدين، پرورش و تربيت نيافته بود که از قضاي الهي، در همان سه چهار سالگي اول عمر، به¬ فاصلة کوتاهي پدر و مادر را از دست¬داده و ¬درد بي¬درمان يتيمي را در خوردسالي با تمام وجود نحيف و ضعيفش، لمس کرد. سال¬ها مسئوليت تربيت و سرپرستي او را عمويش «محمد عيسي بزاز» بر عهده داشت، تا آهسته آهسته قدم به ¬مکتب خانه گذاشته و با زکاوت، هوش و استعداد سرشار و خدا دادي¬که داشت، در زماني کوتاهي دروس مرسوم را در مکتب خانه قريه «بغرا» فرا گرفته و از نيمة دوم دهه 1340ش، وارد مدرسه علميه شد. به¬ فاصلة کوتاهي دروس ادبيات عرب، صرف و نحو و منطق را نزد حجت الاسلام استاد عارفي مالستان، فرا گرفت. با توجه به شدت علاقه¬مندي ايشان به ¬تحصيل و تشويق و پيش¬نهاد اساتيد و بستگان، موجبات ادامه تحصيلات علوم رايج حوزوي را براي او فراهم کرد.
از اواخر نيمة دوم 1340 خورشيدي وارد مدرسه مرحوم حاج وحيدي حوت قل جاغوري شد که در آن زمان که از معروفيت خاصي برخوردار بوده مقداري از سطوح عالية فقه و اصول «اصول فقه، شرح لمعه، مکاسب و رسايل» را در اين مدرسة پر ثمر، تا اواخر 1352 خورشيدي، فراگرفت و از اوايل 53 با تمام شور و اشتياقي¬که به تحصيل داشتند، به سوي کابل «پايتخت افغانستان» بار سفر بستند.
شهيد بزرگوار با ورود به کابل، مدتي در مسجد «کارته سخي» اتاقي داشته و به صورت آزاد مشغول تحصيل ¬شدند، اما با مرور زماني کوتاهي بر اثر بروز شايستـگي¬هاي اخلاقي، تحصيـلي و موفقيــت در امتحانات ورودي به حوزه¬هاي علميه کابل، در مدرسة «محمديه» واقع در تبه سلام کارته سخي کابل که آيت الله واعظ(ره) آن ¬را مديريت مي-کردند، راه مي¬يافتند. استاد شهيد در کوتاه¬ترين زمان ممکن، بهترين و شايسته ترين استفاده¬ها را از امکانات و فضاي تحصيلي موجود مدرسه محمديه(ص) و جامعة الاسلام نموده و ضمن جديت وصف ناپذير در تحصيل سطوح عاليه فقه و اصول، و فلسفه اسلامي و تفسير و شيوه¬هاي مبارزاتي انبياء الهي(ع) و بخصوص شيوه¬هاي مبارزاتي پيامبر خاتم(ص) و صحابة نامي و انقلابي آن¬حضرت(ص) خود را به ادوات و ابزار ضروري ديگر، مانند تسلط بر زبان¬هاي محاوره¬اي عربي و انگليسي، مطالعات و تحقيقات جدي پيرامون نظام¬هاي فلسفي، فکري و فرهنگي جديد، و...، نيز مجهز کردند، تا در زمان و فرصت¬هاي مناسب، از آن¬ها براي تحقق اهداف و آرمان¬هاي الهي و انساني خود استفاده کند.
شاخص ترين اساتيد ايشان در کابل آيات و حجج اسلام: واعظ بهسودي، محقق کابلي، ممحد امين افشار، صادقي پرواني و... بوده اند.

تدريس و فعاليت¬هاي فکري- فرهنگي، در کنار تحصيل
نبوغ و رشد زائد الوصف استاد شهيد بصير در زمان اندکي، او را به کرسي تدريس و نظريه پردازي چه به شکل عمومي و چه به شکل خصوصي، نشاند. بسياري از متون درسـي رايج حوزه¬هاي علميه «مانند ادبيات، منطق، معالم، اصول فقه، شرح لمعه و...» را به صورت عمومي تدريس مي¬کردند که از بسياري از اساتيد رسمي و معروف، شاگردان او بيشتر بود. تسلط و چيره دستي استاد شهيد در حوزه¬هاي کلام، تفسير، فلسفه «شرح منظومه و فلسفتنا» و فلسفة روز، او را بر آن داشت تا در آشفتگي اوضاع فکري حاکم بر مجامع دانشگاهي و حوزي کابل، افراد دردمند و متعهد را از هردو طيف حوزي و دانشگاهي دور خود جمع و کلاس¬هاي خصوصي کلام، تفسير و فلسفه را براي آنان در همان اتاق خود که در مدرسه محمديه داشت، به دو زبان عربي و انگليسي داير کرد.
استاد شهيد با اعتقاد به مسئوليت خطير روحانيت در جهت بيداري اسلامي جامعه و تربيت انقلابي دانشجويان و طلاب جوان، با قاطعيت و پشت¬کار، در دل¬هاي عطشناک بسياري از حوزيان و دانشگاهيان جوان، بذر انقلاب عليه نابساماني¬هاي اجتماعي و فکري را در همان کلاس¬هاي خصوصي خود پاشيد و در راه تحقق بخشيدن به اعتقادات و اهداف ناب اسلامي خود با نبود امکانات و شرايط مناسب، شبانه روز تلاش کرد و در اين راه نه تنها از هيچ شاگردي مزدي نخواست؛ بلکه از همان شهرية ناچيز خود، بسياري از شاگردان محروم و فقير خود را کمک ¬کرده و نيز کتاب تهيه مي¬کرد. لذا استاد شهيد، علاوه بر اينكه يك طلبه و روحاني متعبد، پاي¬بند اعتقادات و باورهاي ديني و ولايت مدار بود، پا به بيرون از محيط حوزه نهاده و با برقراري ارتباطات فکري با دانشگاهيان و حوزيان جوان، نيازهاي فكري، اعتقادي و كمبودهاي موجود در محيط آنها را به¬خوبي دريافته و براي رفع آن چاره انديشي¬هاي اساسي و ريشه¬اي مي¬کرد.
يکي از فعاليت¬هاي فکري ثمربخش استاد شهيد در بحراني ترين شرايط فکري حاکم و در حال رشد و گسترش «انديشــه¬هاي مارکسيستي و کمونيستي» در مجامع علمي افغانستان، تبيين خطرات و جلوگيري از توسعه نظام¬هاي فکري تخديري و جريان-هاي چهارگانة متضاد چپي خلق، پرچم، شعلة جاويد و اخوان المسلمين بود که مستقيم و غير مستقيم با صدها دانشجو و معلم در دانشکده¬ها و دبيرستان¬هاي کابل در ارتباط بود، کتاب¬هاي عقايد و فلسفه اسلامي را براي مطالعه در اختيار آنان قرار مي¬داد و براي برخي در جاهاي مختلف «اتاق مدرسه، منزل دوستان، مساجد و... هفتة چندين ساعت جلسه درس عقايد و فلسفه داير مي¬کرد تا در نتيجة اين تلاش¬هاي صادقانة وي و همفکرانش، جنبش عظيم فکري عليه نظام فکري مارکسيستي و کمونيستي، در کابل و جاهاي مختلف کشور شکل گرفت.
در قسمت فعاليت¬هاي فرهنگي، ايشان علاوه بر تدريس عمومي و خصوصي در رشته¬هاي مختلف ادبيات، منطق، فقه، اصول، کلام، تفسير و فلسفه، با استفاده از مهارت تبليغي خود، ارزش¬هاي ديني را در زمينه¬هاي گوناگون اجتماعي، اخلاقي و سياسي از منابر، مساجد و حسينيه¬ها براي مردم به زبان ساده و همه فهم تبيين مي¬کردند که با تأسف به¬جز چند سخنراني ايشان باقي نمانده است. يکي از شيوه¬هاي فعاليت¬هاي فرهنگي و ديني ايشان، بهره¬گيري از روش گوش دادن به¬شبهات و اعتراضات اقشار مختلف جامعه با حفظ کمال آرامش و خونسردي خود و پس از تمام شدن طرح شبهه و اعتراض، شروع به¬پاسخ دادن مي¬کرد تا جاي¬که مخاطب را روشن و اقناع کند.
يکي از فعاليت¬هاي مهم و اساسي استاد شهيد با همکاري ديگر هم¬فکرانش، تأسيس دو باب کتاب¬خانه بنام «کتابخانه سيار فتح» و «کتابخانه سيار بلال قهرمان مالستان» است¬که در اواسط دهه 50 اين دو کتابخانه با توجه به¬اشتياق شديد و ¬نيازهاي مبرم فکري و فرهنگي نسل جوان و تحصيل کرده، تأسيس و افتتاح گرديد که امروز با تأسف از کتاب-هاي اين دو کتاب¬خانه تعدادي اندکي باقي مانده است، اما قسمت عمدة آن¬ها مفقودالاثر است و مقداري از آن کتابها در دوران اختناق حاکم دفن خاک شده است.
اخراج از مدرسه و توفيق ديگر
در پي همين فعاليت¬هاي فکري و اعتقادي استاد شهيد آن¬هم در شرايطي¬که جريان¬هاي چپي و انحرافي داخلي با پشتوانه¬هاي خارجي، زمينه¬هاي مساعد دانشگاهي و غير دانشگاهي و وجود شکاف ملموس بين دو قشر حوزي و دانشگاهي، تبليغات گسترده را براي منحرف ساختن جوانان و نيروهاي تحصيل کرده به راه انداخته و به جذب افکار مشغول بودند، بود که بر خلاف انتظار او و تعدادي از طلاب جوان هم¬سو، هم¬فکر و مبارز، با اتهام به بي تقوايي، دخالت در مسايل سياسي و ارتباط با دانشجويان و دانشگاهيان که از مصاديق بي تقوايي شمرده مي¬شد، از مدرسه محمديه اخراج شدند و اين مسئله هرچند از نگاه روحي، رواني و اجتماعي ضربة سختي بر روح، روان و شيوة فعاليت¬هاي فکري، اعتقادي و سياسي استاد شهيد و هم انديشان او بود، اما چون اراده¬ها سطحي نبود و مبارزة بيداري طلبي از روي آرمان و عقيده بود، نه تنها موجب عقب نشيني و دست کشيدن از اهداف شان نشد؛ بلکه جدي¬تر از گذشته مسير مبارزه را طي کردند.
بعد از اخراج از مدرسه محمديه مدتها مخفيانه و در خانه¬هاي برخي هم¬فکران و آشنايان، فعاليت¬هاي فکري، اعتقادي و سياسي خود را ادامه دادند، تا در مدرسة «جامعة الاسلام» حضرت آيت الله محقق کابلي واقع در پل سوختة کابل، پناه داده شدند که اين کار خود بيانگر شهامت و شجاعت حضرت آيت الله محقق کابلي در چنين شرايط پر خفقان است؛ زيرا حضرت ايشان با اطلاع از اوضاع، شرايط و فعاليت¬هاي او و همفکرانش، آن¬ها را در مدرسه جاي داد.
در نتيجه، اين اخراج هرچند به اهدافي نامقدس، اتهامات و برچسپ¬هاي نارواي به ظاهر ديني بود، اما فراهم آورنـدة زمينه¬هاي موفقيت بيشتري براي اخراج شده¬هاي انقلابي و خستگي ناپذير گرديد که استاد شهيد تحصيلات سطوح عالية فقه و اصول را در شوراشور مبارزات و رهبريت انقلاب فکري و اعتقادي، با عالي ترين نمرات امتحاني و افتخار کسب جوايز، به پايان رساند در حالي¬که پرشور ترين کلاس¬هاي درسي حوزي و غير حوزي را بدون آن¬که استاد رسمي و داراي اجرت باشد، به خود اختصاص داده بود.
هم انديشان و هم سنگران استاد شهيد
به جز دوستان و هم فکران استاد شهيد، افراد و شخصيت¬هاي ديگري، به نحوي مستقيم و يا غير مستقيم، با ايشان آشنايي داشتند و به گونه¬ي مجذوب تفکرات و انديشه¬هاي ناب اسلامي و انقلابي استاد شهيد بودند، از مدرسه و هم¬درسي¬ها گرفته تا اساتيد دانشگاه¬ها، ليسه¬ها، مکاتب، دانشجويان و ساير آگاهان مؤثر و ذي نفوذ جامعه، اصناف مختلفي را به سمت اهداف و آرمان¬هاي بلند خود جلب کرده بود. از جمله¬ي هم انديشان و همفکران ايشان افراد ذيل را مي¬توان نام برد:
حجت الاسلام شهيد ايماني بهسودي، شهيد استاد عبدالعلي مزاري، استاد سيد عباس حکيمي غزنوي، استاد شفق بهسودي، محمد کريم خليلي، شهيد قومندان غلام حسن اخلاصي مالستاني، استاد علي زاده مالستاني، حجت الاسلام شهيد محمد علي فياض مالستاني، شهيد ضامن علي واحدي قل خويش بهسود، استاد شهيد اسماعيل مبلغ، شهيد اسحاق رضايي قره باغ، شهيد قوماندان ابوذر غزنوي، شهيد عبدالله مالستاني، عزيز نوري «فطرت» مالستاني، شهيد انجنير اميني، ناظر حسين زکي و...
برخي از ويژگي¬هاي اخلاقي استاد شهيد
1) وقار و متانت؛ مهم ترين ويژگي اخلاق اجتماعي هر فردي از نگاه ديني، برخورداري از ملکة وقار و متانت در برخوردهاي اجتماعي است¬که نمونه¬هاي فراواني از آيات و روايات را در جهت تأکيد بر اهميت اين ويژگي مي¬توان، در قرآن کريم و متون معتبر روايي، نام برد.
استاد شهيد بصير، مطابق گزارشات و نقل قول¬هاي موثق، از همان دوران کودکي بيش از ساير هم¬سالان و هم قطاران خود، اين ويژگي را داشـته و با ورود به مکتـب خانه و مدرسـه، هم¬ چنان اين خصوصيت اخلاقي را به صورت يک منش، در زندگي خود، حفظ و تقويت مي¬کند و لذا در سخت¬ترين شرايط زندگي و خشِن ترين برخوردهاي ديگران با او، هرگز وقار، سنگيني و متانت خود را از دست نداده و حتي يک مورد برخورد خشونت آميز او با ديگران هم گزارش نشده است و به همين دليل او هميشه پيروز و کامياب ميدان¬هاي گوناگون تحصيلي، اجتماعي و سياسي بوده است.
2) تواضع، حلم و ساده زيستي؛ اين سـه ويژگي اخلاقي را به صـورت عملي کمتر کسي مي¬تواند در زندگي اجتماعي خود پياده کند؛ زيرا نوعاً انسان با طبع حيواني و نفساني¬که دارد، هرگاه علم و دانش، موقعيت¬هاي اجتماعي و مادياتش افزايش يابد، به همان ميزان غرور و خود خواهي، خشونت رفتاري و تجمل گرايي¬اش نيز بيشتر رشد و غلبه پيدا مي¬کند تا جايي¬که از يک انسان ضعيف، ناتوان و فقير، شخصيـت جبار، طاغي، قاروني و خشِن مي¬سازد که مورد خطاب نکوهـش¬هاي شديد متون و دستورات ديني و مذهبي قرار مي¬گيرد. اما بر خلاف اين سرشت نفساني و حيواني، برخي افراد هر قدر از لحاظ علمي، موقعيت¬هاي اجتماعي و مادي بالا روند، برخوردهاي اجتماعي شان متواضعانه تر و بردبار تر شده و ساده زيستي و رعايت حد متعارف و متعادل زندگي را شيوه و منش هميشگي در زندگي فردي و اجتماعي خود قرار مي¬دهند که استاد شهيد بصير يکي الگوها و نمونه¬هاي برجستة اخلاق عملي در اين سه حوزة اخلاقي بوده¬اند. او هر مقدار به علم و دانش، موقعيت¬ها و شخصيت اجتماعي و سياسي اش افزوده شد، فروتني، بردباري و ساده زيستي¬اش جلوة بيشتري پيدا کرد و به همين دليل در پوشيدن لباس، خوردن غذا و ساير مصارف روز مره زندگي نهايت سادگي را رعايـت مي¬کرد و بخشي از شهرية ماهانة طلبگي¬اش را، بين طلاب فقير و محروم تقسيم مي¬کرد و بخش ديگرش را براي دو کتاب¬خانة که قبلًا نام برديم، کتاب¬هاي ضروري تهيه کرده و در اختيار علاقه مندان به مطالعه و تحقيق قرار مي¬داد. از پرسش¬هاي علمي و شبهات اعتقادي و فلسفي با آغوش باز و کمال فروتني استقبال کرده، به سخنان سئوال کننده¬ها تا آخر با دقت گوش مي¬داد و بعد با کمال احترام به شخصيت طرف، پاسخ مي¬داد و تا سئوال کننده¬ها قانع و کاملًا متوجهه مطلب نمي¬شدند، از تکرار، توضيحات و اقامة ادله، هرگز از گفتگو، بحث و جدل خسته و ناراحت نمي¬شد. به طور خلاصه از هر نوع خود ستايي، فخر فروشي و تجمل گرايي پرهيز و تنفر داشت و هميشه در عين اين که يک طلبة جوان و داراي تمايلات و غرايز گوناگون نفساني، هم¬چون ديگر جوانان بود، ساده و بي¬آلايش مي¬زيست.
3) تفکر و مطالعات مداوم؛ يکي از سفارشات و دستورهاي اکيد قرآن کريم و روايات اسلامي، توصية عمومي به مطالعه، تفکر و انديشيدن در آيات و نشانه¬هاي پروردگار هستي، گردش شب و روز، گوناگوني خلقت آفريده¬هاي خداوند است و در ساية همين تفکرات و تعمقات دروني، انديشه، استعداد و خلاقيت¬هاي فکري انسان شکوفاتر شده، اسرار آفرينش را بهتر درک کرده و نظام فکري و اعتقادي اش مستحکم تر خواهد شد.
استاد شهيد بصير، اين دو ويژگي را از بدو طلبگي تا آخرين لحظات زندگي از هرکسي ديگر، بيشتر داشت. او هميشه در حال تفکر ديده مي¬شد، چه در خلوت و چه در جمع، از هر فرصتي براي مطالعه و حل مسايل علمي استفاده مي¬کرد، بهترين تفريح او، سير و سياحت در بوستان کتاب و کتاب¬خانه بود، حتي اوقات غذا خوردنش را با مطالعة کتاب¬هاي مورد علاقه¬اش همراه مي¬کرد و در پر سر و صدا ترين محيط و زمان او غرق در مطالعه و يا تفکر بود. به دليل همين عادت و سيره بود که در زمان بسيار اندکي از يک طلبة عادي بنام بصير، شخصيت و چهرة شاخص علمي، اجتماعي و سياسي، در کشور ظهور کرد و محور انديشه و مبارزات عقيدتي ـ سياسي جديد در افغانستان شد.
4) جذابيت چهره، سادگي و متانت گفتار؛ ايمان، صداقت، اخلاص، تقوا و ساير اوصاف نيکوي¬که در اديان توحيدي و به ويژه اسلام، بر جنبه¬هاي عملي آن¬ها بيش از اعتقادي صرف، عنايت و توجه ويژه شده است، به اين دليل است¬که مهم¬ترين آثار مثبت فردي و اجتماعي اين اوصاف، بر جنبه¬هاي عملي آن¬ها متکي است. يکي از عمده ترين آثار عملي و اوصاف نامبرده از جهت فردي، تأثير جدي بر شيوة اعمال، رفتار، گفتار و نمود ظاهري چهره و شخصيت انسان است¬که پاي¬بندي عملي به ايمان، تقوا و... جذابيت و نورانيت ملموس و حقيقي به چهرة انسان مي¬دهد، رفتار فردي و اجتماعي او را معتدل و استوار مي¬کند و گفتارش را در عين سادگي، متين، معقول و دل نشين مي¬سازد.
استاد شهيد بصير که سرتاسر وجودش را مهد پرورش اوصاف و کمالات ارزشي قرار داده بود و کوچک ترين حرکت، فعاليت و گفتارش را همراه با ايمان به خداوند يگانه، تقوا، اخلاص، با هدف بيداري و خدمت رساني تربيتي و فرهنگي، کرده بود و تمام احساسات، عواطف و شور ايام جواني¬اش را وقف خدمت به مکتب و آرمان¬هاي ارزشي مي¬ديد، ويژگي جذابيت چهره و زبان گفتاري¬اش را در بين خاص و عام کم نذير ساخته بود. به نظر مي¬رسد خاطرة ايام کودکي من از ديدن چهرة دلرباي استاد شهيد، مکمل اين فراز باشد: « بهار 55 يا 56 بود که استاد از کابل آمده بودند، من که حدوداً 8 يا 9 سالي بيش نداشتم، در يک مراسم عروسي ايشان را هنگام ظهر در حال وضو گرفتن مشاهده کردم که از همان کودکي مجذوب چهره و سيماي نورانيش شدم و از آن روز تا هنوز که سال¬هاي زيادي سپري شده است، هر جا يادي از ايشان به ميان مي¬آيد و يا خاطرات کودکي ام را مرور مي¬کنم، گويا همين حالا او را در همان مکان در حال وضو گرفتن با همان چهرة زاهدانه، جذاب و نـوراني اش نظـاره مي¬کنم.» پس تأثير ايمان عملي، تقوا يک واقعيت است و اختصاص به استاد شهيد بصير و گذشتگان هم ندارد، امروز و فردا، براي ما و آيندگان نيز اين جاده باز است.
در نتيجه، استاد شهيد به حق، يک عالم فرهيخته، متدين، متواضع، روشنفكر، سخت-كوش، و سياستمدار بود و از پيشتازان انقلاب در ميان علما و روحانيت شيعه به حساب مي¬آيد و با ويژگي¬هاي ممتاز علمي، اخلاقي و رفتاري¬كه داشت در ميان مردم منطقه، علما و طلاب جوان از احترام والايي برخوردار بود و اين سبب گرديد كه او تنها به درس و بحث اكتفا نكند و در جستجوي چيزهاي تازه تري برآيد و افق¬هاي جديدي را بر روي خود بگشايد و به مسايل مهمتري بينديشد.
دستگيري، زندان و شهادت (پاداش مبارزات عدالت خواهي)
يکي از جنبه¬هاي مبارزات سياسي استاد شهيد و همفکرانش، با توجه به سابقة ديرينة تهاجم فکري و فرهنگي مارکسيستي و کمونيستي در افغانستان، تبليغ و تلاش جدي براي بيدارسازي عموم جامعه و به خصوص محافل حوزوي، دانشگاهي و مکاتب نسبت به خطرات و پيامدهاي شوم اجتماعي، سياسي و اعتقادي آن بود. به همين دليل سردمداران انديشه¬هاي ضد ديني در افغانستان، کينه و خشم شديد از هر جنبش، حرکت بيدار کننده و رهبران مبارزات اسلامي داشتند و از هر راه و هر وسيلة براي سرکوبي فکر و جريان اسلام خواهي، استفاده مي¬کردند که شکل گيري احزاب خلق، پرچم، شعلة جاويد و مشروعيت بخشيدن به نظام¬هاي فاسد و دين ستيز در افغانستان، از جمله راه¬هاي رسيدن به اين هدف بود.
با گذشت چند ماه از کودتاي ننگين 7 ثور سال 57 که اوضاع پايتخت هر روز متشنّج تر و بحراني¬تر مي¬شد، استاد شهيد و کليه سران جنبش، طي جلسات سري و بررسي اوضاع کابل، به اين نتيجه و توافق نظر رسيدند که ماندن در پايتخت براي هيچ از اعضا و سران به صلاح نيست و بايد مبارزه را در مناطق امنِ ولايات، ادامه دهند و به همين دليل هريک موظف شدند به زادگاه¬شان برگشته و به فعاليت¬هاي فرهنگي و تبليغي خود تا بازگشتِ آرامش در کابل، ادامه دهند. اما هزاران تأسف که اين طرح به ثمر نرسيد؛ زيرا جاسوسان مزدور نظام کمونيستي «خلقي¬ها، شعله¬اي¬ها و پرچمي¬ها» که از مدت¬ها پيش فعاليت¬هاي اعضاي جنبش را زير نظر داشتند، وقتي از اين اسرار آگاهي يافتند، به تعقيب و دست¬گيري سران و اعضاي جنبش پرداختند. استاد شهيد بصير را از کابل تا جاغوري خلقي¬ها و پرچمي¬هاي غزني، جاغوري و مالستان که شناخت دقيق از او داشتند، تعقيب کرده و در بازار «غوجور» به بهانة شکستن چوکي موتري¬که با آن ¬به طرف مالستان مي¬آمد و يا به جرم دفاع از مظلومي¬که بي هيچ جرمي مورد ضرب و شتم سرباز کمونيستي قرار گرفته بود، پس از اندک درگيـري لفظي، دست¬گير کرده و بلا فاصله به طرف غزني او را منتقل، مدتي در محبس «کوه باد غزني» زنداني کرده و بعد هم به کابل انتقال دادند.
مزدوران وفادار و غلامان حلقه به گوش داخلي نظام کمونيستي، پس از آسودگي خاطر از ناحية استاد شهيد بصير، بي درنگ به سراغ دانشجويان مسلمان، روحانيت مبارز و تمام افرادي¬که به نحوي با بصير و انديشه¬هاي او در ارتباط بودند، رفته و به جز تعداد انگشت شماري¬که موفق به فرار شده بودند، همگي را يکي پس از ديگري دست¬گير و با بصير همراه کردند تا جايي که خود کمونيست¬ها در سوم عقرب ليست دوازده هزار نفري از اين دست¬گير شده¬هاي زنداني زنده به گور شده در طول يک سال را، منتشر کرد که اسامي هزارن تن از اساتيد دانشگاه، آموزگاران، دکترها، افسران اردو و پوليس افغانستان، علماي بزرگ، روحانيون مبارزي امثال استاد شهيد بصير، تاجران ملي، شاعران، نويسندگان، روشنفکران، شخصت¬هاي متنفّذ قومي و... از اقوام مختلف افغانستان در ميان اين ليست، مشاهده مي¬شد که رژيم خلق و پرچم پس از شکنجه¬هاي وحشيانة روحي و جسمي، اين ستارگان هميشه پر فروغ آسمان بلند کشور مسلمان افغانستان، در مدت کمتر از يک سال، همه را به صورت دسته جمعي و با وحشيانه ترين روش¬ها، زنده به گور کردند.
ياد و نام همة شهداي گمنام افغانستان و به خصوص ياد و خاطرة استاد شهيد بصير و همراهانش را گرامي داشته و از خداوند يکتا علوِ درجات شان را آرزو مي¬کنيم. ياد شان گرامي و روح شان شاد باد.
مستندات:
1- شفايي حسين؛ زندانيان روحانيت، چاپ شهر، قم.
2- کريمي مالستاني، محمد علي؛ وبلاگ علمي, فرهنگي, جانباز.
3- علي زاده مالستاني عزيز الله؛ مصاحبة تصويري.
4- سايت انترنتي www.afghanpaper.com شبکة اطلاع رساني افغانستان.
5- رباني خلخالي علي؛ شهداي روحانيت شيعه در يکصدساله اخير، پيام اسلام، قم، چ1361، ج1.
6- شريفي علي مدد؛ روز شمار انقلاب، قسمت هفتم، بنياد وحدت، سال دوم، شماره 59 (مشهد، 1375).
7- فياض، محمد حسين؛ زندگي¬نامة سردار شهيد بستانعلي مجاهد و همرزمانش، بخش فرهنگي پاسداران جهاد اسلامي، زمستان 1368.
8- استفاده از اطلاعات شفاهي برخي اهل اطلاع