مالستان درخشــــان


مالستان
مالستان يکي از ولسواليهاي ولايت باستاني غزني است که در غرب اين ولايت موقعيت دارد. مساحت آن (2214) کيلو متر مربع بوده و (2994) متر از سطح دريا ارتفاع دارد. طول مالستان (140) کيلو متر و عرض آن (40) کيلو متر مي باشد. در شرق مالستان ولسوالي ناهور، در غرب آن ارزگان خاص، در جنوب آن ولسوالي جاغوري و در شمال آن ولسوالي اجرستان (دایه)قرار دارد. فاصله آن از مرکز ولايت حدود 120 کيلومتر است. مالستان سرزمين سردسير و کوهستاني است که زمستان آن سرد و برفگير و تابستانش معتدل و مطبوع است. ازجمعیت دقیق این ولسوالی هنوز اطلاعات دقیق دردست نیست اما از سوی منابع دولتی حدود (150000) نفر جمعيت برای آن تخمین زده شده است. ولی رسانه های آزاد واهالی مالستان در حدود (۱۸۰۰۰) نفر تخمین زده می شود. رشد جمعيت آن 2/7 است.

اين ولسوالي داراي 273 قريه است که اين قريه ها از لحاظ جمعيت و مساحت متفاوت بوده از (100) الي (300) خانوار در هر قريه زندگي مي کنند. مردم مالستان از مليت هزاره و تبار داي فولاد است که يکي از تبارهاي بزرگ هزاره به حساب مي آيد. زبان مردم دري با لهجه هزارگي استمالستان که دارای یک دره وسیع و دره های کوچکتر دراطراف آن است ازلحاظ موقعیت جغرافیایی از شرق به غرب امتداد يافته و داراي يک رود خانه بزرگ است که يک شاخه آن از شرقي ترين نقطه مالستان به نام داله سرچشمه گرفته، رو به غرب حرکت مي کند و شاخه اي ديگر آن از غرب مالستان از ناحيه قُشنَگ و ميرآدينه سرچشمه گرفته در مسير راه آبهاي ديگر را با خود همراه نموده در منطقه شينه ده با شاخه اي ديگر يکجا گرديده به سوي جاغوري سرازير مي شود؛ و در منطقه بادخانه با آب جاغوري متصل و سرانجام اگر خشک سالي نفسش را نگيرد، به قندهار و وادي هلمند مي ريزد. مالستان از کوهها و دره هاي کوچک و بزرگ تشکيل گرديده و زمين زراعتي آن بسيار محدود است.

در ولسوالي مالستان (62) باب مکتب، با 20 باب لیسه و 42 باب مکتب ابتدايي و متوسطه وجود دارد که حدود (37000) دانش آموز در آنها مشغول تحصيل مي باشند. مجموع معلمین مکاتب 560 نفرند که با تعداد 100 نفر کارمند و70 نفر ملازم، در خدمت دانش آموزان و متعلمین قرار دارند و نیز تعداد 8 کورس سواد آموزی به صورت دائمی مشغول به فعالیت هستند و تعدادي زيادي از محصلين اين مکاتب در دانشگاههاي کشور راه يافته اند. {1}

 اما دو نظر در مورد مالستان!
یک: دکتر حسن مالستانی در مورد مالستان می گوید:  ترکیب"مالستان" که زیاد هم قدیمی نیست توسط ماموران دولت رسما در ادبیات دولتی وارد شده و در واقع تغییر یافته"مالیستو" است که مردم محل منطقه را به چنین نام میخوانند. مالستان از دو کلمه مال+ ستان بوجود آمده که مال عربی است و جمع آن اموال به معنی دارایی و ثروت که البته باتوجه به نوع زندگی مردم منطقه در گذشته، مال فقط به داشتن حیوانات اهلی نیز خلاصه می شده مثل اینکه می گوییم فلانی مالدار است. "ستان" پسوند فارسی به معنی سرزمین و مکان است و نیز به معنی گیرنده و ستاننده. پس از این رو طبق معنی فارسی مالستان یعنی سرزمینی که مردم آن دارا و ثروتمنداست و بطور خاص اینکه مال یعنی حیوانات اهلی زیاد دارند و معنی دیگرش هم این میتواند باشد که مالگیرنده و باج گیرنده است.

هردو معنی میتواند این گونه تعبیر شود که با توجه به فراوانی آب و سرسبز بودن منطقه درمقایسه با سرزمینهای خشک اطراف مثل جاغوری و ناهور، زراعت و مالداری دراین منطقه رونق خاصی داشته و نیز خانهای بزرگ منطقه که از مردم اطراف باج و خراج می گرفتند. این در صورتی است که این نام ریشه عربی فارسی داشته باشد ولی میدانیم که مردم ما عرب زبان و حتی فارسی زبان نبوده اند در گذشته ها بلکه به ترکی و مغولی صحبت می کردند و بعد از اینکه ماموران دولت افغانستان به منطقه پای گذاشتند نامهای ترکی منطقه را به عمد یا از روی نادانی به فارسی تبدیل کردند که بی معنی و نامفهوم شده اند. مثلا "اولوم بلاغ سو" یا اولوم -بلخسو شده"علوم بلقسان" که اصلا معنی ندارد اما لغات اصلی اولوم ، بلاغ و سو درترکی همه به معنی سرچشمه و آب است. پس بیشتر محتمل است که مالستان ، "مالیستو" یا "مالتو" بوده باشد که از ترکیب مال عربی با پسوند "تو "ترکی-مغولی به معنی دارا و دارنده ساخته شده باشد، علاوه بر اینکه این احتمال هم وجود دارد که "مال" در آن زبانها معنی دیگری هم داشته باشد مثلا نام گیاه یا علفی باشد که در این سرزمین زیاد می روید درست مثل منطقه همسایه شهرستان که شاریستان و شاریستو بوده و شار نوعی علف بوده و شهر نبوده است.{2}


دو:  جناب فاضل جیانی در این مورد چنین می گوید: نام های هجیر و پولاد و پشین و پهلَو و زاولی از جمله نامهای شاهنامه ای و مربوط به شهزادگان کیانی و زابلی اند. به نظر می رسد که در گذشته نه چندان دور اقوامی بنام هجیر و پولاد و پشین و پهلوَ و زاولی در کنار هم در سرزمین های هجیرستان (دایه) و مالستان و جاغوری زندگی می کردند. متأسفانه قوم هجیر توسط عبدالرحمان نابود و قوم پولاد نیز پراکنده شدند. اما خوشبختانه قوم پشین و پهلَو و زاولی تا هنوز باقی مانده اند.
نام پشین در اوستا (کیان یشت بند۷۱) «کَوپیشینهPishina. Kava» (کی پشین) ذکر شده است.
فرهنگ لغت نویسان دری پشین یا کی پشین را پسر سوم کیقباد و برادر خُرد کیکاوس نوشته اند. پشین پدر اروند و اروند پدر لهراسب و لهراسب پدرگشتاسب کیانی بوده است.
فردوسی از چهار پسر کیقباد بنام «کاوس» و «کی آرش» و «کی پشین» و «کی ارمین» نام برده و گفته است:
پسر بود مر او را خردمند چار – که بودند ازو در جهان یادگار
نخستین چه کاوُس با آفرین – کَی آرش دوم بُد، سوم کی پشین
چهارم کی ارمین، کجا (که) بود نام – سپردند گیتی به آرام و کام
پشین بود از تخمة کیقباد – خردمند شاهی دلش پر ز داد
بُد اروند از گوهر کی پشین- که خواندی پدر بر پشین آفرین. فردوسی.
یاقوت حموی و اصطخری و نیز جوزجانی در «حدودالعالم» از «پشین» در غرجستان یاد کرده اند. «در کتب تاریخ و جغرافیا، به صورت مختلف اسم هایی از شهرهای غرجستان ضبط گردیده است. که از آن جمله «افشین» «شورمین» و «بندر» مشهور تر بوده است. افشین را به نامهای «بشین» «پشین» و «نشین» نیز ضبط کرده اند. اکنون نیز محلی در حوالی غرب دیزنگی بنام «پشین» موجود است و میتوان گفت که «افشین» معرب اپشین- پشین است
امروزه قومی در حدود شش هزار خانوار بنام «پَشی» در پنج منطقه، در ولسوالی های مالستان و جاغوری (بخشی از هجیرستان تاریخی) زندگی می کنند. مردم پشی به دلیری مشهور اند و سالخوردگانِ آنان می گویند که پدران شان در گذشته پادشاه بوده اند.
با توجه به اینکه در گویش هزارگی شیرین و زرین و آبگین و آگین و… را شیری و زری و آوگی و آگی می گویند. بنا بر این نامی که امروزه در زبان عامه «پشی» تلفظ میشود، بدون تردید همان پشین کتابی میباشد.{3}
.................
{1} آمار و ارقام استفاده شده در اینجا از وبلاگ ها و وبسایت هایی مالستانی گردآوری شده است.
{2} نظر آقایی دکتر حسن از گروپ مالستان گرفته شده است.
{3} نظر آقایی فاضل کیانی از بخش نظرات مقاله پشی سرزمین محروم، از سایت غرجستان گرفته شده است. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر