۱۳۹۲ فروردین ۴, یکشنبه

نیم نگاهی بر کنسرت شوکت علی صبور و نوروز علی بهاران

حیات الله مهریار


روز دوم نوروز به جای نرفتم. در حقیقت نخواستم بروم. چون قبلا برنامه ریزی شده بود که باید در کنسرت موسیقی بهاران و صبور باشم و با دوستان خوبم بهاران و صبور آنچه از دست ما آید همکاری نمایم که با شکوه تر از خواسته ای ما برگزار گردد. روزهای قبل آن هم به دفترشان سر می زدم و آنچه مربوط به من میشد برای شان آماده خدمت بودم. بهاران اولین بار اش بود که در چنین کنسرت موسیقی خودش را در آن می دید. از همین رو کمی کم تجربه به نظر می رسید که چگونه برنامه ها را سرو سامان دهد. خلاها ونقایصی که پیش می آمد هم از کم تجربه گی وی بود. صبور سال قبل نیز کنسرت موسیقی را برگزار کرده بود. در کنسرت اش نبودم. او با تجربه تر از بهاران بود و دوستان زیادی هم در کنارش جمع بودند و از نقایص که سال پار پیش آمده بود بخوبی می توانستند آنرا پر نگهدارند. از همین رو برنامه ریزی شان از روز های پیش شروع شده بود. تبلیغات و مکان برگزاری محفل و سایر نیاز های یک کنسرت تقریبا هماهنگ شده بود.

روز دوم نوروز فرا رسید. همه دوستانی را که در جریان مانده بودم همراه با فامیل شان چشم انتظار برگزاری کنسرت بودند. این کنسرت قرار بود که ساعت یک بعد از ظهر آغاز گردد ولی چنانکه در افغانستان رسم است با یک ساعت تاخیر و شاید هم بیشتر از یک ساعت آغاز گردید. قبل از آغاز کنسرت چنانکه سیستم صدا که مهمتر از همه چیز به شمار می رفت قرار بود که ساعت 10 بجه عیار و آماده گردد، ولی تا ساعت 11:30 خبری نبود. بالاخره با تلفن های پی در پی این مشکل برطرف گردید.


محفل تقریبا ساعت 2:30 رسما توسط مجری برنامه خانم نادره با لهجه ای شیرین هزاره گی آغاز گردید و حاضرین در تالار را وادار به کف زدن ها می کرد. تا اینکه از هنرمندان دعوت به عمل آمد که برای هنرنمایی شان تشریف بیاورند. اولین آهنگ را صبور خواند. خوب خواند و از طرف حاضرین در تالار که دیگر جای برای نشستن نمانده بود مورد تشویق قرار گرفت. آهنگ دوم را بهاران اجرا کرد. آهنگ او نیز شور وهلهله ای را در میان حاضرین به وجود آورد و با پای کوبی ها و شادمانی های همراه بود. در چهره همه خوشی و سرور به وضوح دیده می شد و لبخند را برای مهمانان به ارمغان آورده بود و آنان با اشتیاق خاص به تماشا نشسته بودندمسئولیت مجری برنامه را که خانم نادره و آقای تلاش به عهده داشتند بعد از هر آهنگی در جایگاه هنرمندان قرار میگرفت و از هنرمندان درخواست اجرای آهنگ بعدی را میکردند.

 صبور و بهاران به نوبت می خواندند و مورد تشویق حاضرین قرار میگرفتند. هوتل کم عرض و استیژ کوچک باعث میشد که از حرکت های هنرمندانه شان کمی کاسته شود. آهنگ های پی هم شان حدود ساعت 4:30 دوام یافت. تا اینکه مرحله دوم کنسرت که بخش دمبوره را شامل میشد آغاز گردید. دمبوره که با فرهنگ بومی مردم ما پیوند ناگسستنی دارد و از جایگاه خاصی برخوردار است، محفل را دوبار زنده ساخت و کف زدن ها و تشویق های زیادی به همراه بود. صبور دمبور می نواخت و آهنگ زمزمه میکرد و مورد تشویق قرار میگرفت. در این بخش تنها یک بار به بهاران فرصت داده شد که یک آهنگ را با دمبوره اجرا کند. او نیز از تشویق بی بهره نبود و مدام با کف زدن های و پای کوبی های همراه بود. بعد از آن صبور با دمبوره اش تا آخر محفل که حدود ساعت 5:20 شده بود محفل را زنده نگهداشت.

نکات قوت این کنسرت:

  • تسلط هنرمندان بر اجرای برنامه
  •  فراهم بودن جایگاه خاص برای خانم ها
  •  آهنگ های مختلف و تنوع انتخاب آن محفل را تا آخر زنده نگهداشتند
  •  با آنکه اولین کنسرت بهاران و دومین کنسرت صبور بود با تشویق و مورد پزیرش مردم قرار گرفتند
  •  نحوه تبلیغات آن به خوبی صورت گرفت بود
  •  حاکم بودن فضای آهنگین همراه با موسیقی بر محفل
  • قیمت تکت مناسب بود

نکات ضعف:

  •  بعضی مشکلاتی در سیستم صدا پیش می آمد
  •  استیژ کوچک که هنرمندان نمی توانستند بخوبی حرکات شانرا به اجرا بگذارند
  • نبود یک برنامه تفریحی که بر جذابیت آن می افزود
  •  یکراست بودن برنامه از اول تا آخر
  • چراغهای رنگارنگ که بر کیفیت کنسرت می افزود وجود نداشت
  •  با آنکه آهنگ های زیبایی را آماده گی گرفته بودند ولی هماهنگی لازم را مجری و گرداننده گان ایجاد نکرده بود.


آنچه که دیدگاهی من است:
با صبور حدود سه سال پیش آشنا شدم و از همان آوان با سخنان و برخوردهای وی او را مثل یک دوست یافتم. گرچند با ایشان بعد از آن زیاد روابط نداشتم ولی گاهگاهی از فعالیت شان با خبر بودم و امید می رفت که چنین روزی به کنسرت وی اشتراک نمایم. صبور خودش را در میان مردم یافت و مردم هم او را یافت و آهنگ های وی که همراه با دمبوره یکجا است ارزش شنیدن اش را دارد، از همین رو همه چشم انتظار روز کنسرت بودند و آمدند تا اینکه جای برای ماندن نبود.

بهاران را از دوران کودکی، از دورانیکه به یاد دارم میشناسم. خاطرات فراموش نشدنی ما با هم گره خورده است. بهاران از دوران نو جوانی علاقه به خواندن داشت. در آن روزگار خواندن از نوع مذهبی اش. خوب نوحه میخواند و گاهی که ما زمزمه می کردیم خواسته یا نا خواسته ما را همراهی میکرد. ذوق سرشار او کم کم وارد مرحله ای دیگری گردید. آن زمزمه های که بوی هنرمند شدن میداد. او علاقه ای وافری به هنر خطاطی و رسامی هم دارد که در این کار هم موفق بود و هست. حال که خودش را با موسیقی یافته و استعدادش را کشف کرد یک راس رفت به طرف موسیقی. موسیقی را بصورت مسلکی در انستیتیوت های مختلف زیر نظر استادان با تجربه و مطرح فرا گرفته است. حدود پنج سال یا بیشتر از آن میشود که سرو کارش با موسیقی است و شاگردانی نیز تربیت میکند و محافل خوشی دوستان را خوشتر می سازد و در این راه قدم های خوبی برداشته است که گروپ موسیقی بهاران از نمونه آن است.

در کل شناخت جزئی که دارم نوید آن می رفت که روزی شاهد برگزاری کنسرت های این دو هنرمند با ذوق و با استعداد مان باشیم. از روزی که بهاران چنین پیامی را برایم داد از مسرت چیزی نمانده بود که غش کنم. همواره تلاش کردم با ایشان آنچه در توان ما است همکاری کنم. این کنسرت برای صبور و بهاران در حقیقت شناخت شان در دنیای موسیقی از اهمیت والای برخوردار بود. باید نهایت تلاش میکردند که به وجه احسن آن به اجرا بگذارند. تا جایی که مربوط به آنها میشد خوب درخشیدند. آنچه که میخواستند و آنچه که مردم از ایشان توقع داشتند اجرا کردند.

ولی آنچه که مرا وا داشت که این سطور را بنویسم در این است که به عنوان یک دوست، احساس خوبی ام در خوبی دوستانم جستجو میکنم، با آنکه این کنسرت با کمی وکاستی های که همراه بود، خوب برگزار شد. ولی میشد بهتر از آن، آنرا اجرا میکرد. دوستانیکه مسئولیت برگزاری آنرا به عهده داشتند زحمت را متقبل شدند و برای اجرای با شکوه آن شب و روز تلاش کردند. ولی آنچه که بعضی از دوستان حاضر در کنسرت که بعد از آن با من در تماس شدند از نبود مدیریت درست آن سخن های را به میان آوردند. هر محفلی با مشکلات و نقایصی به همراه است. آنانیکه سالهای سال این کارشان است هم نمیتوانند صد فیصد به خواست حاضرین لبیک بگویند.

 ولی توقع ما این بود که تا حدی ممکن از خلا جلوگیری گردد. مشکل اساسی که کیفیت کنسرت کمی پایین آورد هماهنگ نبودن مجری برنامه با هر دو هنرمند و منظم نکردن یک ستیژ که هنرمندان خود شان را در آن راحت احساس نمایند از موارد بود که میشد به راحتی مشکل آن را برطرف کرد. ستیژ کوچک باعث میشد که در آن نه نوری که نشان از کنسرت باشد تا یک سخنرانی، نیز بی بهره بماند. این موارد با اندک کاری کیفیت کنسرت را دو برابر میکرد که متاسفانه به آن توجه نشده بود. امیدوارم که در کنسرت های بعدی شان با یک مدیریت بهتر و هماهنگی بیشتر و بهتر از آن توجه صورت بگیرد. در کل از تمام دوستان که تلاش نمودند وقت خود را در اختیار این دو هنرمند قرار دادند و فضای را ایجاد کردند که چند لحظه ای به پای آهنگ های آنان نشسته و گوش فرا بدهیم تشکر و ابراز سپاس میکنم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر