۱۳۹۱ دی ۱۳, چهارشنبه

تبعیض در افغانستان، ریشه ها وراهکارها

نویسنده: علی جعفری 


در قدم اول باید بگم که من نه یک دانشجو ویا تحصیلکرده جامعه شناسی ویا سایر رشته های علوم انسانی ام نه با نظریات ودیدگاه های جامعه شناسان وفیلسوفان آشنایی چندانی دارم ونه ادعای دارم. آنچی را که میخوام بنویسم دیدگاه وبرداشت های خودم به عنوان یک شهروند عادی از وضعیت موجوددر کشورم است.

امروز خبر خوشی در رابطه با تایید داکتر حفیظ شریعتی به عنوان استاد دانشگاه کابل توسط وزارت تحصیلات عالی را در فیسبوک خواندم، خیلی خوشحال شدم. قضیه داکترحفیظ شریعتی یک نمونه از هزاران نوع است که مردم افغانستان بویژه مردم هزاره در ادارات دولت فاسد افغانستان با آن روبرو است. داکترشریعتی درخواست تدریس در دانشگاه کابل را داده بود ومسیولین دانشگاه بدون دلیلِ معقول درخواست ایشان را بخاطر هزاره بودن اش رد کرده بودند. داکترحفیظ شریعتی منتها از پا ننشست وبرای رسیدن به حق اش که کرسی استادی در دانشگاه کابل بود تلاش کرد. در این راستااز طریق فضای مجازی به مبارزه برخواست وبا حرکت ایشان یک حرکت تقریبا جمعی بر علیه تبعیض شکل گرفت واعتراضات در فضای مجازی وزارت تحصیلات عالی ودانشگاه کابل را تحت فشار قرار داد تا جایی که مجبور شدند درخواست داکتر حفیظ شریعتی را برای کرسی تدریس در دانشگاه کابل بپذیرند. این یک موفقیت بود برای تمام کسانی که با داکتر حفیظ شریعتی احساس همدلی وبر ضد تبعیض وفساد اعتراض کردند.




قضیه داکتر حفیظ شریعتی و بانوان خلبان ما تنها مواردی نیست که در کشورما اتفاق افتاده باشد. این نه آغاز تبعیض و فساد درسیستم حاکمه افغانستان است ونه پایانی بر آن.
فساد وتبعیض در افغانستان ریشه های خیلی عمیق دارد. ریشه های تبعیض به دوران آغازین تشکیل کشوری بنام افغانستان بر میگردد. حالا اگر بحث تاریخی تبعیض را بگذاریم کنار وبه سه دهه اخیر افغانستان بنگریم. متوجه میشیم که عامل جنگ های داخلی همین موضوع تبعیض نژادی، قومی ومذهبی بود. بیست سال جنگ بر سر مسایل نژادی، قومی ومذهبی افغانستان را چندین قرن به عقب راند، تمام زیربناهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، علمی وسیاسی افغانستان را نابود کرد. بعد از سی سال جنگ های خانمانسوز و ورود طالب وافتادن افغانستان به چنگال این هیولای وحشتناک واز بین رفتن برج های دوقلو نیویورک وعصبانی شدن آمریکا وحمله آمریکا با همراهی جامعه جهانی به افغانستان، بالاخره دولت جدید باقانون اساسی مبتنی بر برابری تمام شهروندان افغانستان، رعایت حقوق ومشارکت تمام اقوام، اقشار واقلیت های افغانستان، رعایت حقوق بشر و دموکراسی شکل گرفت. در آغاز؛ دولت افغانستان تقریبا با مشارکت تمامی اقوام شکل گرفت. هرچی زمان گذشت و دولت جدید پا گرفت، با نفود فاشیست های پشتون در لایه های بالایی مدیریتی کشور دیدگاه های فاشیستی تازه ای هم به شکل آهسته وبی صدا کم کم با کنار زدن شخصیت های اقوام هزاره وازبک از پُست های کلیدی دولت خودش را نمایان ساخت. حال مبینیم که نگاه های فاشیستی وتبعیض قومی به شکل خیلی گسترده در تمام ادارات دولتی، دانشگاهها ومراکز اداری نفوذ کرده است. امروز وقتی یک هزاره ویا ازبک برای انجام کاری وارد کدام اداره دولتی میشود صرف به علت هزاره بودن وازبک بودن شان با کارشکنی ها وموانع مختلفی روبرو میشوند.

اینکه داکتر حفیظ شریعتی امروز در برابر تبعیض ساکت نمینشنید وصدایش را بلند میکند و دیگران نیزبا ایشان همدلی وبر ضد تبعیض اعتراض میکنند و در نهایت این اعتراض ها نتیجه میدهد و سیستم را وادار به عقب نشینی میکندجای خوشحالی است، زیرا این نشان میدهد که وقتی مردم اراده کند میتواند تغییر بیارد. اما از طرفی میدانیم که اینگونه اعتراض ها و واکنش ها موءقتی است و همچنان که ناگهانی واحساسی پدید می آید زود هم فروکش میکند و وجود چیزی بنام تبعیض در سیستم همچنان بقوت خودش باقی خواهد بود.

 از بین بردن مسایلی چون تبعیض قومی، نژادی، مذهبی وجنسیتی نیاز به یک حرکت جدی ومداوم دارد که باید بصورت ریشه ای با آن برخورد کرد، اینکار از طریق آگاه سازی جامعه، به بحث وبررسی گرفتن مسایل وچالش های اینگونه ای در دانشگاه ها، رسانه های دیداری، شنیداری، ونوشتاری و درنهایت کشاندن این بحث در سطوح بالایی مدیریتی کشور میتواند صورت بگیرد.

حالا سوال این است که چرا اصلا واکنشی در برابر مسله تبعیض وفساد در سیستم از هیچ ناحیه ای صورت نمیگیرد؟

دونکته مهم در برخورد با این مسیله وجود دارد.
  1- رهبران سنتی هزاره وازبک، که به نظرمن رهبران ما را دو طیف تشکیل میدهد
الف (رهبرانی که بعد از پایان یافتن جنگ به قدرت وچوکی دست یافتند، این رهبران همچنان که در دوازده سال ثابت کرده اند عاشق چوکی ومقام شان اند و بجز آن دغدغه مردم شان را ندارند. این رهبران دیگر در میان مردم هم پایگاه ونفوذچندانی ندارند جز تعلقات منطقه ای ومحلی شان.
ب) رهبرانی که علاقه زیاد به چوکی ندارند ودغدغه مردم را دارند. اما دیدگاه های شان فرسوده وتاریخ گذشته اند. این رهبران هنوز مسایل اجتماعی، معادله قدرت وساختارهای نظام کنونی را با میزان نفوس قوم شان در کشور متر میکنند. این رهبران امروز باوجودی که به تبعیض قومی ونفوذ رو به گسترش این روند در سیستم آگاه اند به علت همان همان نگاه فرسوده شان این تبعیض را ناشی از میزان نفوس مثلا پشتون در کشور و میزان قدرت پشتون ها در سیستم کنونی میدانند وخود را ضعیف وناتوان میبینند، در نتیجه سکوت اختیار کرده وبا سکوت شان به تبعیض موجود در سیستم مشروعیت میبخشد

 2- مردم عام، مردم عام هزاره و ازبک هنوز به همان شکل قدیم سخت وابسته به رهبران سنتی شان هستند. مردم چون رهبران شان را منجی خودشان میدانند در نتیجه سکوت رهبران شان را به خیر وصلاح خودشان میدانند وهیچ عکس العمل و واکنش ازخود نشان نمیدهند.

پس میبینیم که ساختار جامعه ای ما به گونه ای است که فقط دو قشر یا طبقه از آدما را در جامعه میبینیم.

یک: طبقه رهبران وکسانی که هدایت سکان جامعه را حق مسلم شان میدانند
دو: طبقه مردم عام؛ که رهبران شان را بسان نجات دهنده شان پرستش میکنند.


به نظر من برای برخورد ریشه ای با مسایل بالا یک قشر ویا طبقه اجتماعی متوسط لازم است که هنوز جایگاه اش در ساختار اجتماعی مردم ما خالی است. این قشر ازجامعه که میتوان آن را طبقه متوسط جامعه نام گذاشت قشری باید باشد که هیچ وابستگی به رهبران سنتی نداشته نباشد تا به علت داشتن منافع در دستگاه وساختار قدرت، خود در سیستم حل شود. از طرفی این این طبقه؛ از اعتماد به نفس، خود باوری وتوانایی لازم جهت تحلیل اوضاع وارایه راهکارهای عملی و توان به حرکت در آوردن وبسیج کردن مردم برخوردار باشد تا مردم را از سکوت وبی ارادگی خارج ساخته وآنان را تبدیل به نیروهای بالفعل کند و در مواقعی که منافع مردم در خطر می افتد این قشر بتواند مردم را از وضعیت آگاه ساخته و با راه اندازی اعتراض های مدنی از قبیل تظاهرات عمومی وجمعی، تحصن و... به سیستم فشار آورده وسیستم را وادار به تسلیم شدن در برابر خواسته های مردم بکند.
این طبقه در حقیقت قشر با سواد، تحصیلکرده ودانشجو است که در طی دوازده سال گذشته پدید آمده است وجمعیت کمی هم نیست. اما اینکه چرا این طبقه نتوانسته اند تا بحال به عنوان یک قشر بالفعل در آیند و به عنوان وزنه ای در ساختار قدرت کشور اعلام وجود کند معمایی است که پاسخ دادن به آن ساده نیست.

از دوستان وباز دیدکنندگان وبلاگم خواهش میکنم با اشتراک نظریات ودیدگاه های شان مرا در درک بهتر این مسله یاری کند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر