محمدیاسین شرافت
گویند در سایة دربار سلطان محمود غزنوی چندین تنبلی بود
که از خزانه دولتی نان بخور و نمیری به آن ها داده میشد. این برخورد سلطان، باعث
شده بود که توقع تنبل ها بالا رفته و روز به روز بر شدت تنبلی آن ها افزوده شود.
روزی یک نفر عابر کنار یکی از آن ها نشسته بود و مگسها هر لحظه بر سر وصورت آن ها
مینشست. مرد عابر مگسهای خود را پراند و در این حال مرد تبل گفت: «خدا خیرت دهد
مگسهای دهن مرا هم بزن!»
اکنون داستان وکیلان ما غزنویان نیز همین شده است و به
عالی جنابان مکرم و مکرمه، معزز و معززه، رای دادیم و به پارلمان کشور فرستادیم تا
از حقوق ما دفاع کنند، خواستهای ما را پیگیری کنند و از هر جهت نماد شخصیت
اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جامعه ما باشند. اما انگار نه انگار، آنان خود را چنان به
تنبلی زده اند که خاطرات تنبلهای سلطان محمود را دوباره زنده کرده اند.
حضور صد درصدی ما در پای صندوقهای رأی به این معنا بود که
ما مردم با تمام توان پشت سر وکیلان خود ایستاده ایم تا آنان نه تنها زبان ما در
عرصه های مختلف باشند، که خود در گفتار و رفتار به طور شایسته برای مردم خدمت کنند
و نماد اراده جمعی آنان باشند. اما دریغا که چنین نشد و نمیدانیم که در آینده چه
خواهد شد. به هرحال برای این که نازدانه های نازکتر از گل ما نگویند که شما چه میخواستید
که ما انجام ندادیم، چند خواسته مهم غزنویان را فهرست میکنیم تا دیده شود که
دردانه های ما چه کار کرده اند:
1 – پیگیری پروژه های آماده سازی غزنی برای
پایتخت فرهنگی جهان اسلام
در سال 2007 تصویب شد که غزنی در سال 2013پایتخت فرهنگی
جهان اسلام باشد و طی این مدت، غزنی از هر جهت برای پایتخت شدن فراهم شود تا
بتواند در این سال پذیرای وزرای اطلاعات و فرهنگ کشورهای اسلامی، سفیران و مهمانان
خارجی آماده بوده و ضمن بزرگداشت غزنی، محافل بزرگ معرفی فرهنگ و تاریخ غزنین
برگزار شود. دولت، شخص رئیس جمهور، وزیر اطلاعات و فرهنگ و مقامات ولایت غزنی به
عنوان مجریان برنامه های ملی و فرهنگی کشور، طرف اصلی این اقدام ملی بودند و هستند
که متأسفانه کمترین کاری را در این راستا انجام دادند؛ گویا که از ته دل نمیخواهند
برنامه های بزرگداشت غزنه برگزار شود. اما در این میان، وکلای غزنی به عنوان
نمایندگان مردم و ناظر بر عملکرد دولت از لحاظ قانونی، نیز در این راستا کم کاری
کرده و به وظایف خود عمل نکردند.
2 – ولایت شدن جاغوری
قرار بود سالها پیش جاغوری، ولایت شود که به دلایلی نشد
اما در این دوره مجلس که یازده وکیل از هزاره ها به مجلس راه یافتند، انتظار این
بود که این طرح، مورد اجرا قراربگیرد.زیرا تحلیل ها بر این باور استوار بود که
تلاش و پیگیری و به عبارتی، زور یازده وکیل که یک جا شود، در برابر آن، ولایت شدن
جاغوری که چیزی نیست. اما بازهم این انتظار، تا کنون بینتیجه بوده است.
3 – پروژة پخته شدن سرک جاغوری، مالستان به سمت
ارزگان
کار سرک یاد شده که از چند سال پیش آغاز شده بود با راه
یافتن یازده وکیل هزاره به مجلس در سال 1389 کاملاً به یُمن خوش قدمیاین وکیلان،
تعطیل شد و تا به حال نیز علایمیاز شروع شدن کار دوباره آن دیده نمیشود. وکیلان
در این راستا نه تنها خود کاری توانسته اند، بلکه از مردم خود نیز کمک نگرفته و در
سفرهای منطقه ای، آنان را دعوت به اعتراضهای مدنی نکرده اند تا مبادا موقعیت آنان
خدشه دار شود.!
حالا دهها خواست منطقه ای و و لایتی دیگر بود که از درجه
اهمیت به پایه این سه موضوع کلان نیستند و ما هم انتظار زیاد از دُردانه های نازک
دل نداریم. در کل، به نظر میرسد این وکیل صاحبان، منتظر نشسته اند
که مردم کاری را انجام دهند و مردم هم منتظر هستند تا وکیلان شان کاری را انجام
دهند. چند روز پیش شخصی به نام «زواربخشو» نوشته طنزی را راجع
به وکیلان غزنی نشر کرد که در جای خودش اقدام مناسب بود اما کامنتهای که پیرامون
آن ثبت شد، نشان میداد که مردم ما حتی، فرهنگیان دست خود را تا توقی (آرنج) از
وکیل صاحبان خود شسته اند لذا بی خیال همه چیز منتظر نشسته اند تا دوره کاری عالی
جنابان به پایان برسد.
جالب این که از سویی یکی از مدافعین وکلا این گونه ادعا
شده بود که گویا این یازده وکیل غزنی تنها نماینده چند ولسوالی هستند نه نماینده
کل ولایت! لذا دست آنان از پشت بسته بوده و در واقع آنان هیچ کاری را انجام داده
نمیتوانند! اگر واقعا قضیه چنین است چرا این عالی جنابان هیچ اقدامیدر تلطیف فضا
انجام نداده با مقامات ولایت نزدیک نمیشوند؟ چرا میدان داری نمیکنند و توپ را به
زمین حریف نمیاندازند؟ چرا طرح استیضاح وزیر اطلاعات و فرهنگ را به مجلس ارائه
نمیکنند؟ یا این که قدرت طرح موضوع و تعامل با دیگر نمایندگان را
ندارند تا طرح را اجرایی بسازند؟ چرا اعتراضهای هماهنگ رسانه ای را انجام نمیدهند
و حامد خان را زیر فشار قرار نمی دهند که والی نام نهادش را عوض کند؟ و دهها چرای
دیگر واقعیت امر این است که این وکیلان از زور خود که همان
پشتوانه مردمی باشد، بی خبرند و یا نه، این ها همان تنبل های سلطان محمود اند که
ما مردم باید برای پراندن مگسهای مزاحم آنان هم باید برنامهریزی کنیم. ای بد به
حال ما غزنویان با این دولت و وکیلان و روزگار پر طلاطم.!
گرفته شده از وبلاگ غلبل
گرفته شده از وبلاگ غلبل
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر