۱۳۹۱ شهریور ۲۱, سه‌شنبه

بحران کمی و کیفی در تحصیلات عالی افغانستان

یکی از مشکلات عمده فراه راه تحصیلات عالی دولتی درافغانستان ظرفیت محدود دانشگاه های دولتی است. با وجودیکه متقاضیان امتحان کانکور سالانه بصورت چشم گیری در حال افزایش است، اما ظرفیت جذب در مؤسسات تحصیلات عالی دولتی خیلی محدود است و سالانه میزان ناکامی متعلمین در امتحان کانکور بالا می رود. با وجودیکه در سالهای اخیر رشد کمی سریعی را شاهد هستیم، اما هنوز هم افغانستان کشوری دارای کمترین میزان دانشجو به شمار می رود. آماری را در یک گزارشی از داکتر امیرشاه حسن یار، وزیر سابق تحصیلات عالی افغانستان خواندم، نشان دهنده میزان رو به افزایش ناکامی در امتحان کانکور به علت عدم ظرفیت کافی دانشگاه های دولتی بود.گرچند در چند سال اخیر برعکس رشد کمی تعداد متعلمین در مکاتب، کیفیت سیستم تعلیمی بجز از چند مورد استثنآت نه تنها رشد ننموده بلکه در اکثر موارد سیر قهقرائی را پیموده است. تا چند سال قبل میزان شاگردان در مکاتب کمتر به چشم می خورد و معلمین مکاتب نیز توانائی رسیدگی هر چند اندک به متعلمین را داشتند، اما با افزایش شاگردان از نظر کمی کدام اقدام خاصی بخصوص در مکاتب ولایات و ولسوالی های دور افتاده از سوی دولت صورت نگرفته لذا از لحاظ کیفی حتی بد تر از سالهای قبل گردیده است. در عین حال تعداد از معلمینی که در مکاتب زحمت می کشیدند، متأسفانه به دلایل مختلف از جمله معاش بهتر در مؤسسات بین المللی، امتیازات در ادارات حکومتی و نهاد و انجو بازیهای امروزی در افغانستان، عدم حمایت حکومت و مردم و... وظیفه مقدس روشن ساختن جامعه را ترک گفتند و تاحال جایگزین برای آنان پیدا نشده. در ضمن تعدادی دیگری از استادان کسانی هستند که مدت ها قبل از مکاتب فارغ شده اند، معلومات و میتودهای جدید علمی و تدریس را بلد نیستند. عین مشکل در سطح دانشگاه ها نیز موجود می باشد. تعدادی از استادان در عصر ارتباطات و تکنولوژی قرن بیست و یک به کمپیوتر و انترنت دسترسی ندارند. کتابخانه های مجهز و بروز شده وجود ندارد. از معلومات روز در پلان های درسی روز مره شان موجود نبوده با مدارک خیراتی از طرف بعضی از کشورهای که در صدد ترویج ایده های خاصی شان در یک دوره ای از بحران تاریخی در افغانستان از طریق افراد و حلقات تابع شان بودند، دریافت نموده و در سایه همان مدارک سالهاست که پست های استادی در دانشگاه ها را میراثی ساخته و به اولاد های شان وصیت می نمایند. دانشگاه کابل را کشورهای خارجی لطف نموده اند در لیست دانشگاه های بین المللی قبول کرده اند. یکتعداد از شما دوستان که فضای رکود علمی در دانشگاه کابل را تجربه نموده اید، فکر کنید که با اعتبار ترین و بزرگترین دانشگاه در سطح کشور است، دانشگاها و دارالمعلمین ها در سطح ولایات و نقاط دوردست کشور را به سنجش بگیرید و به مشکلات بی حد و مرز آنان پی خواهید برد. 

مقبره سید جمالدین افغانی در محوطه دانشگاه کابل

خاطره های جالب و رنگارنگ از دانشگاه کابل دارم، در دانشکده ی علوم اجتماعی سه دیپارتمنت است که عبارتند از دیپارتمنت فلسفه و جامعه شناسی، دیپارتمنت انسان شناسی و باستانشناسی و دیپارتمنت تاریخ. بعضی از مضامین بین دو یا سه دیپارتمنت مشترک است، در طول چهار سال اگر دقیق گفته باشم حدود دو یا سه مضمون را از دیپارتمنت باستانشناسی برای ما تدریس می کردند. چپتر های مضامین مذکور در زمانی نوشته شده بود که هنوز کمپیوتر و پرنتر درافغانستان نبوده با ماشین چاپ که خواندنش خیلی مشکل است، چاپ شده بودند، اتفاقاً استادان این دیپارتمنت نسبت به استادان دیگر هم از نظر ظاهری و هم از نظر طرزتفکر و رفتار باستانی تر به نظر می رسند. چپتر مضمون دموگرافی از مضامین مهم بخصوص در بخش احصائیه ها و خصوصیات مردم، حدوداً سی سال پیش نوشته شده بود. یکی از سنت ها در اکثر کشورهای دنیا احترام به بزرگتر ها از نقطه نظر سنی می باشد، لذا همواره بخاطرم می آمد تا چپتر های درسی که سالها قبل از تولد خودم نوشته شده بودند، را احترام بگذارم. در دیپارتمنت ما (فلسفه و جامعه شناسی) استادان شان متفاوت بودند، تعدادی از همان دکترا های نامعلوم گرفته اند که قریب همانند باستانی های دیپارتمنت باستانشناسی می باشند. تعدادی بنام استادان جوان که نمی خواهند چپترهای شان قدیمی به نظر برسد، سالانه دو روش را بلد شده اند: اول سال تحصیلی پوش چپتر را تغییر می دهند و ثانیاً تسلسل عناوین چپترهای شان را تغییر می دهند تا از چپترقبلی کمی متفاوت معلوم شود، شخص خودم چندین بار عملاً چپترها را مقایسه کردم که از نقطه نظر محتوی عین همان سابقه بودند. جالبتر از همه حرف یک استاد در دانشکده روانشاسی است که به یکی از دوستانم که در آنجا درس می خواند گفته بود که چپتری را که من نوشته ام سعی کنید به کسی ندهید و به بیرون از دانشگاه انتقال ندهید، چون این مؤسسات تحصیلات عالی خصوصی مواد درسی را از کجا پیدا می کنند؟ مجبور هستند که از همین چپترهای ما استفاده نموده و سرقت ادبی نمایند. نمونه های زیادی از گفته های ارزشمند استادان دانشگاه های کابل را دارم که ادعای حیف بودن وجود شان در قاره آسیا را دارند اما ذکر چند نمونه کافیست تا مُشت نمونه خروار باشد. میزان تحصیلات استادان در دانشگاه های دولتی مطابق گزارش وزیر اسبق تحصیلات عالی افغانستان بصور ذیل است:60 % دارای درجه لیسانس34 % دارای درجه ماستر6 % دارای درجه دکترادر این میان فرق خیلی زیاد میان استادان وجود ندارد، در خیلی از موارد همان استادان لیسانس از ماستر و دکترا پیشی می گیرند، چون حداقل سایت گوگل را می فهمند، فقط یک مشکل مانده همان مواد های فاقد اعتبار علمی را که از گوگل پیدا می نمایند، در کمپیوتر شان تنظیم نمی توانند بعضی از حروف ها علامات را اگر از انترنت کاپی کنیم در کمپیوتر بصورت مربع نشان می دهد، که بخوبی نشان دهنده جمع آوری مطالبی پراکنده و بی سر و پا می باشند. اما استادان با مدارج بالا تر از نظر سنی نیز کلان هستند انترنت را بازیچه اطفال می دانند و از همان چپترهای هم سن و سال شان استفاده می نمایند. من قضاوت خیلی کلی نمی کنم، ما استادانی هم داریم که کمی نیاز به کار دارند تا به استاد کمتر معیاری تبدیل شوند، اما اگر از شما کسانی باشید که در چنین دانشگاه ها درس نخوانده باشید، شاید خیلی مبالغه به نظر برسد اما واقعیت های تلخ و موجود است که مدت چهارسال با تمام وجودم تجربه کرده ام.

محوطه دانشگاه کابل

در چنین شرایط استادان و مسئولین ذیربط هر کدام همانند سرطان در این مراکز ریشه دوانیده اند که فضا را برای افراد متخصص و دانشمند نه تنها تنگ ساخته، بلکه بسته نموده اند، برای استاد شدن معیارهای از قبیل روابط خویشاوندی با رؤسای دانشکده ها، دارای سابقه چاپلوسی پیش استادان و مسئولین با صلاحیت، قدرت، ثروت و وابستگی به احزاب انحصار طلب قومی که عملاً می بینیم و ... می باشند که اکثر آنهائیکه مشغول تحصیل در کشورهای پیشرفته بوده اند و در ضد و بند های قومی و گروهی و فساد در دوایر دولتی دخیل نبوده اند از حق تدریس در دانشگاه ها محروم هستند. در چنین وضعیت زمینه های بهتری درس بحث با بوجود آمدن مؤسسات تحصیلات عالی خصوصی در افغانستان فراهم شد. استادان در این دانشگاه ها از مدارک بالای تحصیلی برخوردار هستند و تاحدی در تلاش بروزسازی مواد درسی و میتودهای جدید علمی برای تدریس شاگردان هستند. اما مشکلات فراه راه آنان نیز زیاد است. دولت آنها را نه به عنوان مراکز تحصیلی زیر حمایت شان بلکه به عنوان رقبای سر سخت دولت به حساب آورده از حمایت آنان خود داری می نماید. بعضی از مشکلات سیاسی نیز دامن گیر بعضی از این مؤسسات می باشد مثلاً در بعضی از این مؤسسات حرفهای امام خامنه ی و ملا عمر از حلقوم استادان می براید و گویا همانند دستگاه ضبط صوت پر شده اند و این جا میخوانند. یک کار خنده آور دیگر برگزاری امتحان ورودی در این مؤسسات می باشد، که تا هنوز دیده نشده که شاگردی هرچند کوچه ی از امتحان ورودی این دانشگاه های ناکام مانده باشد، و هرکه اشتراک نمود مهمتر از همه فیس شان می باشد که این نیز ناشی از عدم همکاری حکومت می باشد، اگر حکومت امکانات هر چند اندک در اختیار این مؤسسات قرار بدهد، شاید آنها به بهتر شدن کیفیت بیاندیشند. همچنان در جریان تحصیل شاگردان که حتی لیاقت شمولیت در صنف های پائین مکتب را ندارند به جز از موارد خیلی استثنائی که هنوز هم نشنیده ام، در این مؤسسات تحصیلی ناکام مانده باشند. تعدادی از افرادی که در دوران مکتب درس نمی خوانند تا از امتحان کانکور رد شده در دانشگاه های دولتی درس بخوانند و توانائی مالی هم دارند جای شان در مؤسسات تحصیلات عالی خصوصی می باشد، قبل ازینکه مرا متهم کنید یک نکته را می خواهم یاد آورد شوم که این مورد برای همه کسانیکه در دانشگاه های خصوصی درس می خوانند صادق نیست. و لی تعدادی زیادی از شاگرادن شان دارای صفات مذکور هستند، در هر صورت مؤسسات تحصیلات عالی خصوصی را می توان گزینه های بهتری برای رشد کیفیت تحصیلی دانست. البته در جامعه بی سر و پای افغانستان تعدادی زیاد از مردم توانائی شمولیت در این مؤسسات را ندارند، لذا مجبور هستند که به چپترهای کهن سال دانشگاه های دولتی سر و کله بزنند. 

 نویسنده: ظفرشایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر