۱۳۹۱ شهریور ۱۱, شنبه

قربانی شدن هزاره های کویته در بازی بزرگان


نویسنده: علی جعفری

بروری (هزاره تاون) و مهرآباد کویته بلوچستان پاکستان را میتوان به دو زندان بزرگ تشبیه کرد که از چهار طرف توسط اقوام پشتون وبلوچ محصور شده است.
در داخل این زندان خانواده ها میتوانند برای خود سرپناهی بسازند و اگر کسی از این زندان که از اطراف توسط اقوام پشتون وبلوچ محصور شده است پایش را بیرون بگذارند هیچ ضمانتی وجود ندارد که جان سالم بدر ببرند.زندانیان این دو زندان بزرگ بلوچستان را که هزاره ها تشکیل میدهند در درون باهم متحد نیستند، تعدای باهم جمع شده اند وگروهی بنام  دموکراتیک هزاره را پدید آورده اند، تعداد دیگر منافع خود را در گرو عضویت وهمبستگی با حزب پشتونخواه میدانند، تعداد دیگر منافع خود را در گرو همبستگی با عوامل ایران که اکثرا آخوندهای افراطی وتربیت شده دولت ایران هستند میپندارند.
دولت پاکستان به درون زندان اهمیتی نمیدهد، یعنی درون این زندانها قانون، قاعده وحاکمیت خاصی وجود ندارد، افراد درون این زندان توسط گروه های مختلف قومی، موسفید، زورمند یا افراد با نفوذ و...اداره میشوند، دعاوی، مسایل ومشکلات مردم توسط افرادی مثل موسفید، آخوند، بزرگان محل ویا تعدادی افراد زورمند وبا نفوذ حل وفصل میشود.
اما در بلوچستان پاکستان، بازی به مراتب گسترده تری در جریان است، که بازیگران آن دولت پاکستان ونخبه های پاکستانی، آمریکا، سازمان امنیت ملی افغانستان، عربستان سعودی وایران هستند.
با تاسف باید گفت که در این خطه همه بازیگران روی یک چیز باهم توافق دارند وآن هم تقویت بنیاد گرایی واستفاده ابزاری از بنیاد گرایان در راستای منافع شان است، دولت پاکستان با تقویت بنیاد گرایی نخبه های پشتون وبلوچ که ادعای بلوچستان آزاد وپشتونستان را دارند از بین برده وفرصت ایجاد یک جنبش عظیم وقدرتمند توسط پشتون ها وبلوچ هارا با اینکار میگیرند، دولت پاکستان با تجربه موفقی که با ایجاد وتقویت بنیادگرایی در سرکوب وتضعیف ناسیونالیست های بلوچ وپشتون داشت، از این ابزار به عنوان وسیله ای جهت گسترش نفوذ و حفظ منافع برون مرزی خود بویژه در افغانستان بخوبی در دو دهه گذشته استفاده کرد.
حال آمریکا وسازمان امنیت ملی افغانستان نیز از پاکستان یادگرفته اند وبا تقویت بنیادگرایی در ایالت های هم مثل بلوچستان وسرحد که ایالت های هم مرز با افغانستان بحساب می آیند از بنیادگرایان به عنوان سپر دفاعی علیه پاکستان استفاده میکنند.
هزاره های پاکستان در این بازی نقش قربانی را دارند، به چند دلیل بازیگران بزرگ هزاره هارا به عنوان قربانی برگزیده اند.

1- هنوز تکلیف هزاره های پاکستان روشن نیست که آیا هزاره های مقیم پاکستان خود را پاکستانی میدانند یا مهاجر افغانستانی مقیم پاکستان؟ این مسله باعث شده است که هم دولت افغانستان بالای هزاره های پاکستانی به چشم شک وتردید بنگرند هم دولت پاکستان.

2- دولت پاکستان ونخبه های پاکستانی هزاره هارا به علت شیعه بودن شان گروهی میپندارند که دولت ایران خیلی بالای شان نفوذ داشته وهرگاه دولت ایران بخواهد میتوانند از هزاره ها به عنوان اهرم فشار بالای دولت پاکستان استفاد خواهند کرد.

3- نبود اتحاد میان هزاره ها.

نکته: شهید یوسفی شاید این بازی وخطرات آن را متوجه شده بود که دست به ایجاد حزب دموکراتیک هزاره زد، اما ترور او که عوامل اش میتواند یکی از این بازیگران بزرگ باشد مجال این را نداد تا او بتواند به چنین هدف مقدسی دست یابد. بعد از شهادت شهید یوسفی افرادی مثل عبدالخالق هزاره از مهر آباد وکوهزاد از بروری (هزاره تاون) رهبری این حزب را بدست گرفت. با صحبتی که همرای یکی از شخصیت های آگاه به وضعیت کویته داشتم علت ضعف حزب دموکراتیک هزاره را جویا شدم واینکه چرا این حزب نتوانسته است پایگاه واحد ومرجع قابل اعتمادی برای هزاره ها باشند؟
درجواب گفت که کادر رهبری این حزب را افرادی تشکیل میدهند که مردم بالای آنها اعتماد ندارند، و این حزب فعلا فقط جایگاه ومرجع تعدای از جوانان است که این جوانان هم به این حزب وعضویت در آن به عنوان یک ابزار جهت زورگویی، اخاذی و... مینگرند. ومجومعه این عوامل ورفتار ناشیانه افراد واعضای این حزب باعث شده ات تا اعتماد مردم ازاین حزب سلب شده و هزاره ها به چند گروه مجزا تقسیم شوند.
خلاصه کلام که وضعیت هزارهای مقیم کویته بلوچستان وخیم است.
اگر هزاره های پاکستان با هم متحد نشوند قربانی های خیلی بیشتری خواهند داد. اولین دریچه امید زمان گشوده میشود که تمامی هزاره هایی مقیم پاکستان زیر یک چتر واحید گیرد آیند و همچنین کادر رهبری قابل اعتماد و توانمند و دلسوز که منافع هزاره ها را در اولویت قرار داده و اعتماد دولت و نخبه هایی پاکستانی را نسبت به هزاره را بدست بیاورد. 





هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر