۱۳۹۱ اردیبهشت ۲, شنبه

مالستان؛ بومی در اعماق دره های سرسبز

نویسنده: مهدی عبادی/زرتشت؛ بخـش  دوّم.
بخش اوّل این مقاله را میتوانید از اینجــــــــــــــــــــــــــــــا  بخوانید.

جغرافیای مردمی

هنوز یک آمار و برآورد کلی از نفوس شهرستان مالستان در دست نیست. ولی شگفت آور نیست اگر ادعا شود نفوس شهرستان مالستان به تناسب جغرافیایش، خیلی بیشتر است. در میان دره های طبیعی با ظاهر زیبای آن، مردمان زیادی زیست و زندگی دارند که اکثراً در قالب قوم، قبیله، تبار، آغیل و خویشاوندان تعریف و مشخص می گردند. مالستان سرزمینی است به لحاظ ملیتی متعلق به اقوام هزاره خالص. می توان گفت که اکثریتی به کل جمعیت آن هزاره و بقیه یک تعداد «سید» ها هستند که به لحاظ تیره وتبار خود را منسوب به عرب ها و از نواده محمد پیغمبر مسلمانان می دانند.
مالستان؛ همچون سایر مناطق هزارستان سرزمینی با اقوام مختلف و گوناگون است. عموماً اقوامی که معروف اند و دارای نفوس معین هستند عبارت از قوم ملکی، مرتی، باسی، میراحمد، خردک زیده، مرادینه و بعضی اقوام کوچکی دیگر نیز هستند که در کتگوری اقوام مالستان به لحاظ نفوس و شهرت، به ندرت به قلم در می آیند. اسم هرکدام از اقوام، بر اساس وجه تسمیه آن تعریف می گردد. یعنی مبداء هر قوم به یک نفر بر می گردد که به مروز زمان- همقافله با سیر و گسترش نفوس بشر- رشد کرده اند. ولی فرهنگ منحصر مردم مالستان، علی القاعده مثل سایر فرهنگ های ملل شرقی، بخصوص چین، مغولستان، کوریا و جاپان است. این فرهنگ، مرده پنداری و نوعی مرده پرستی است. در معنای عام تر کلمه، این فرهنگ در بین هر قومی از این مردم به وجه عالی قابل دید و بحث است. هر قوم قبر پیر خود(پدر بزرگ خود) را با دید احترام نگرسته و نوعاً نسبت به وجود و تاریخ آن، به نوعی تقدس گرایی دست می زنند.
مثلاً چند سال قبل، در یکی از دهکده های مالستان(دهکده لاغرجوی) قبر پدرکلان قوم میراحمد با حکاکی های سنگی اش کشف شد. بلافاصله بزرگان این قوم جمع شده و ترتیب یک "نذر" بزرگ را گرفتند و متنفذین هر قریه و دیار را از هر قومی که بود، دعوت به صرف طعام و ادای خیرات کردند. از آن به بعد، اکثریت مردمان این قوم- هرگاه گذرش بر قبر پدربزرگ میراحمد بیفتد- راه کچ کرده، بالای قبر تکریم و تعظیم به جا می آورند.
 به همین قسم پدربزرگ هر قوم تا سرحد تقدس گرایی مورد احترام فرزندان شان که اقوام مالستان باشد، مورد تکریم و پرستش قرار می گیرد. این همان خصوصیت منحصر فرهنگ عقیدتی شرقی، بخصوص نژاد زرد است که فرهنگ غالب آن، کشورهایی نظیر چین، کوریا و جاپان است.
 البته این کار در ماهیت و نوعیت خود دارای فلسفه بوده و حتا شکی نیست که ازادیان بودایی، جاینی، شنتویی تآثیر پذیرفته باشند. بهر صورت، تیره و تبار هر قوم مشخص است و به لحاظ مناسبات اقتصادی، سیاسی و فرهنگی نوعی و مشخص تر رسومات اجتماعی، تفکیک خاص را بوجود می آورد.
تفکیک به لحاظ کارکرد فرهنگی را در میان مرزهای قومی مردمان این شهرستان می توان اینگونه مثال زد: در مراسم و کارهای اجتماعی مثل طوی(عروسی)، خیرات، فاتحه مرده ها و... برای صاحب کار، قوم در اولویت امتیاز قرار دارند. مثلاً وقتی عروسی پیش می آید، خانواده داماد از قوم شخص خانه یک نفر یا هرچند که قرار باشد، به عنوان قوده به خانواده عروس همراه کاروان داماد می فرستند؛ در حالی که از سایر اقوام یا هیچ کسی به قوده دعوت نمی گردد و یاهم کسانی که به لحاظ جفرافیایی نزدیک ترین سرحد خانواده داماد را تشکیل میدهد که خانه یک نفر به عنوان قوده دعوت می گردد. تفکیک؛ در سایر رسومات اجتماعی نیز محترم شمرده شده و یگانه پدیده از میان سایر پدیده هاست که مسئله قومیت در میان مردمان مالستان را مشخص می سازد.
همانطور که تذکر رفت، اسم هر قوم، دارای وجه تسمیه ای است. به عنوان مثال: در مالستان سه دختر بوده بنام های ملکی ماه، باسی ماه و مرتی ماه. این سه دختر با همدیگرخواهر بوده و از نسل یک پدر بدنیا آمده بوده است. بنا براین سه قوم: باسی، ملکی و مرتی فرزندان همین سه دختر مالستانی است. این وجه تسمیه مشخصه سایر اقوام مردمی شهرستان مالستان نیز است.
مردم مالستان دارای صفات و خصوصیات حسنه می باشد. اکثراً مانند سایر ملیت هزاره: میهن دوست، زیبا پسند، هنردوست، شاعر مشرب، مهمان نواز، صادق، شجاع و متین هستند. قلب رقیق دارند و عشق در گستره فرهنگ بومی آن از عمر درازی برخوردار است و یکی از با مزه ترین قصه های روزگار را می سازد که گاهی این قصه ها، با عناصری از اسطوره و افسانه عجین شده و قصه های به زیبایی یک زندگی واقعی را به تصویر می کشد. به گونه مثال، امروز هیچ مالستانی پیدا نمی شود که از قصه «مغول دختر» و ماجراهای عشقی آن چیزی ندانند.
بیش از نود درصد مردم به دامداری و کشاورزی مشغول اند. و بقیه به کارهای تجارت و سوداگری، دکانداری و یا کارهای دستی و هنری دیگر اشتغال دارند. در میان این تعداد، یک عده دیگر سوداگرهای دوره گرد هستند. هرچند شغل آنها به لحاظ در آمد، شاید خیلی قابل تعریف نیست؛ اما دوره گردی واقعاً زیباست و نماد فرهنگ بومی مردم مالستان است. سوداگرهای دوره در اصطلاح عام مردم، بنام «سودگر» به کسر "دال" تلفظ می شود. سوداگرهای دوره گرد اغلب مردمان مهربان، خوش اخلاق و زیبا پسند هستند. آنها از اینکه شغل شان دوره گردی- قریه به قریه اند- تقریباً با اکثر مردم شناخت و داد و ستد دارند.
مردم مالستان صلح دوست اند. تمدن را تا سرحد تعبد می پرستند  شکی در میان نیست که اگر یک تعداد عناصر ارتجاعی و قهقرا پسند در اندیشه ساده باورانه این مردم نفوذ نمی کرد، اکنون می توانستند به خوبی خود شان را با مفاهیم مدرنیته و مظاهر دنیای مدرن حتا از نوع غربی شان آماده می کردند. اما متاسفانه تاریخ پر از ظلم، انحصار طلبی های قومی و ملیتی، نفی ملیتی بنام هزاره، وجود شاهان ظالم و بنیادگراها از یکسو و وجود یک تعداد افسارگسیختگان عصر جاهلیت و توهم پرستی و اسطوره پنداری که ادعای حمل پرچم اعتقاد، دین و مذهب جامعه را در ذهن و ایده تاریک شان یدک می کشند از سوی دیگر، همه بسان زهر و معجون مرگ ها آوری در پا، دست و فکر این جامعه خلید و قافله تمدن این مردم را در کویر تاریک و پلشت شان گیرداد و گمراه کرد.
ناگفته نباید گذاشت که مردم مالستان، به لحاظ قومی، به شدت و حدت تمام خود را متمایز می دانند. آنها نسبت به قومیت، نسب و تبار شان به شدت وفادار اند. ولی با وجود این همه، مردم مالستان که در کتگوری "دای فولاد" قوم هزاره تعلق می گیرد، همه در کنار هم فرهنگ واحد قومی و سمتی دارند و این فرهنگ مشترک دارند و این فرهنگ، با گذشت هر روز روبه شگوفایی می رود.

فرهنگ

دریچه ای بر موضوع:

بحث بر سر موضوع فرهنگ، مستلزم دقت و وقت گذاشتن زیاد است. همچنانچه فرهنگ خود کلمه عامی نیست که به سادگی به تعریف در آید. فرهنگ «نادقیق ترین مفاهیمی» در بین واژگان دیگر است که در اکثر اوقات با «مفاهیم غیر تخصصی» آن سر و کار دارد.
در یک دیدگاه کلی و انتزاعی، فرهنگ به عنوان بعدی از زندگی، داشته ها و روحیات اجتماع انسانی مطرح می گردد که« برتر و هنرمندانه تر» است. اما هدف ما در اینجا، دادن یک تعریف عام از این کلمه است تا بتواند خوب تر به زبان جاری شود و مفهوم عامیانه تر از آن بدست آید.
فرهنگ به مثابه واقعیتی از زندگی اجتماعی و بشری، تاکنون تعاریف گوناگون به خود گرفته است. تایلور در تعریف از فرهنگ می گوید :«فرهنگ مجموعه پیچیده ایست که دانش، اعتقادات، قوانین، آداب و رسوم و هر آموخته دیگر انسان را شامل می شود.» نظر به این تعریف، فرهنگ مجموعه عامی است از علوم، هنرها، عقاید و افکار، قوانین و مقررات، رسوم و آداب «خود آموخته» که اساساً در قالب یک قرار داد اجتماعی تعریف و معنا می گیرند. همچنان ماکس وبر فرهنگ را «تفهم تفسیری کنش های اجتماعی» قلمداد می کند. این همه فقط بخاطر گستردگی موضوع فرهنگ و برداشت متنوع در نوع خود سلیقه ای است که نسبت به فرهنگ ارائه می گردد.
التزام در پذیرش اینکه یک فرهنگ با بودن جامعه معنا می گیرد و بدون جامعه نمی تواند تعریف شود، امر بدیهی است؛ به همین قسم جامعه ای بدون فرهنگ نیز سراغ نداریم. در پیوند به این مهم، می شود گفت فرهنگ و جامعه دارای رابطه «دوسویه» بوده و هردو- در کنارهم- معنا می گیرند. چنانچه انتونی گیدنز جامعه شناس مطرح عصر کنونی در کتاب جامعه شناسی خود، در بحث از مفهوم فرهنگ می گوید: «مفهوم فرهنگ، همراه با مفهوم جامعه،... اما ارتباط بسیار نزدیکی... دارد. فرهنگ به شیوه زندگی اعضای یک جامعه معین- عادات و رسوم آنها، همراه با کالاهای مادی که تولید می کند- مربوط می شود. جامعه به نظام روابط متقابلی اطلاق می گردد که افرادی را که دارای فرهنگ مشترکی هستند به همدیگر مربوط می سازد.»
به این لحاظ، از قرائن گفته ها و تعاریف موضوعی این واژه چنین بر می آید که در حقیقت، فرهنگ هویت یک قشر از مردم و یک جامعه است. فرهنگ به کنش ها، رفتارها، رسومات و جنبه های عام از زندگی اجتماعی گفته می شود که هسته وعنصر کیفی یک جامعه را تشکیل می دهد.
شاید این حرف کلیشه شده باشد که گفته می شود، هویت یک جامعه، فرهنگ آن است؛ اما در معنای گوهری خود، فرهنگ معرف روح و روان جامعه و تمام داشته هایی است که در طول زندگی شان آموخته اند و آن را به یک ارزش تبدیل کرده اند. به همین قسم معیار چند دستگی جوامع به لحاظ پیشرفت، «ایستا» و «عقب گرد» در نزد جامعه شناسان. تنها فرهنگ است که معیاری برای یک جامعه تعیین می کند و اوضاع جامعه به لحاظ کیفی در گستره و پیکره فرهنگ تعین معنا می دهد.
ما در بحث از فرهنگ، نقش و کارکرد آن در جامعه و به همین چند نکته ساده و خلاصه، اکتفا می کنیم و این همه پراکنده گویی صرف اعترافی بود به نقش و جایگاه فرهنگ و اینکه یک جامعه چگونه بواسطه فرهنگی که دارد، مورد تعریف قرار می گیرد.
در بحث روی فرهنگ مردم مالستان- به عنوان ارزشهای آن جامعه- کوشیده ام تا واقع بینانه و آنچه که وجود دارد و هست را یاد آوری و به نوشته در آورم. به دین لحاظ که هرچند از مالستان دورم؛ اما محصول سرزمین مالستان هستم و در دامن فرهنگ مردمان مالستان خون و گوشت گرفته ام.
بصورت مشخص، فرهنگ مردم مالستان در چند بعد و بخش، بهتر قابلیت فهم پیدا می کند. این ابعاد فرهنگی شامل: ازدواج و مراسم عروسی(طوی)، اعیاد، فدیه نوروزی، چارده پال، هنر و ادبیات، مکتب ملایی به عنوان یک رسم بومی، تقدس گرایی و خرافه پرستی و بعضی خصوصیات دیگر که «جنبه عام فرهنگی» به خود می گیرد.
بخش سوّم این مقاله را میتوانید از اینجــــــــــــــــــــــــــــــا بخوانید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر