۱۳۹۱ اسفند ۱۳, یکشنبه

تلاش های پی گیر ثمر بخش اند!

نویسنده: حیات الله مهریار
وبلاگ میرادینه 

بالاخره نتاییج کانکور اعلان شد و هزاران نفری که چشم براه اعلان آن بودند نفس راحت کشیدند. اینکه کدام شان توانستند به خواسته شان دست یابند و موفق گردند و حد اقل بنام کانکور زده یاد نگردند، مربوط به تلاش های او دارد. واقعا برای آنانیکه موفق گردیده اند که بعد از این وارد دانشگاه؛ محل که خوابهای آنرا هر کسی که قدم به مکتب بگذارد می بیند و کدام یک خواب هایش جامه عمل می پوشیده آنهم مربوط به خودش هست. من هم این تلاش شانرا به دیده مثبت نگریسته و برای شان موفقیت های بیشتر آرزو میکنم. کامیاب شدن و نشدن در واقع به تلاش های خستگی نا پذیر آنان ربط دارد. بسیار کم اتفاق افتاده است که بچه ها و دختر ها از شانس شان به این خواست شان رسیده باشند. دقیقا یادم است آن زمانی که منتظر اعلان نتاییج کانکور بودم همه شب ها خواب های لذیذ و همراه با آب های فراوان که مدام با دوستان و هم صنفانم در کنار سبزه ها و جویبار قدم می زدیم و لذت می بردیم، برایم خیلی خوش آیند بود. در آن زمان انترنت به این پیمان در دسترس آدم ها یعنی در کشور ما وجود نداشت وبه سختی و بعد از چند روز میتوانست از آن اطلاع حاصل نمود. همیشه با خودم میگفتم اگر نتوانم در کانکور کامیاب گردم دیگر صحبت کردن در میان مردم و چشم به چشم شدن با رفقا و فامیل برایم سخت ترین حالت خواهد بود. این موضوع از زمانی برایم بسیار مهم شد که یکی از روزها که قبل از امتحان کانکور بود در یک ختم قرآن رفته بودیم. بعد از اینکه قرآن ختم گردید طبق معمول یکی از بچه ها تای دیستی و آفتابه را آورد که دست مانرا بشوید و غذا را بیاورد. در همین هنگام از غفلت او کمی آب بالای فرش ریخت، با ریختن آب باغ پدر قادر که از ریش سفیدان منطقه ما بود گل کرد و با یک سخن غیر قابل باور خطاب به آن پسر گفت: اینمی رقم هستید که در کانکور ناکام مومنید، یک آو دست کده نمیتنید شومو....

خنده ها فضای خانه را کاملا پر کرد و این سخن پدر قادر در حقیقت طنز تلخی بود که باید جوانان متوجه آن میبود. اگر فردا نتوانند به کانکور کامیاب گردند همینگونه در میان مردم شرمنده خواهد شد. وقتی آن رفتار و سخنان به یادم می آمد سخت دلخون میشدم که چرا بیش از آن تلاش نکردم و بهتر از آن باید درس میخواندم. در آن زمان از دیدن چهره پدر قادر نفرتم می آمد که چرا اینقدر تحقیر میکنند اگر کامیاب نشده حتما شانس نداشته که کامیاب گردد. ولی توهین و تحقیر را که نمیتوان بر همه گان تحمیل کرد.


حالا که چند سال از آن میگذرد و تجربه دانشگاه را هم سپری کردم و با انواع مشکلات دوران دانشگاه و بر خورد های متفاوت که قبلا تصور آنرا نمیکردم و انواع تعصب و بی مهری که هر گز بر ذهن نداشتم رو برو گردیدم و تا اینکه باالاخره بنام یک لسانسه وارد اجتماع گردیدم، حالا آن ضرب المثل معرف بی پیر مرو به خرابه... در ذهنم تکرار میشود. به راستی آن پیر مردان اگر چه سواد کافی ندارند ولی تجربیات زمان خود درسی است که جبرا بر انسان متحمل می گردد. حالا درک میکنم که بی توجهی و کم توجهی بعضی از دوستان باعث میگردد که نتواند به آنچه که میخواهد دست یابد. یا آنکه کانکور هر چقدر که ساده هم بگیرند نتیجه آنرا میگیرد و آنانیکه بصورت جدی در پی ایجاد یک پلان مشخص برای زندگی اش می باشند و هدف نهایی خود را مشخص می سازد بی شک برای رسیدن به آن نهایت تلاش هم بخرچ می دهد. آنانیکه ساده فکر میکنند و ارزشی به آن قایل نیستند و بدون توجه از کنار آن رد میگردند همان نتیجه را میگیرند. شاید مشکلاتی در عرصه نمره دهی وجود داشته باشد ولی نمیتوان نمره کسی را به آن پیمانه غضب کرد و آنرا وارونه جلوه داد. به نظر من آنانیکه نمیتوانند در این رقابت برنده شوند بیشتر کم توجهی آنان را به اثبات می رساند و یا بیشتر به شانس که در میان بعضی ها دهن به دهن میشود باور داشته باشند. در حالیکه شانس از صد فیصد اگر مد نظر بگیری شاید یک فیصد آن متعلق به شانس گردد. دوستانیکه توانستند در این رقابت سرنوشت ساز کامیالب بدر آیند باید متوجه باشند که تنها کامیاب شدن هدف شان نباشد بلکه تلاش نمایند که به هر طریقی بتوانند در وضعیت اجتماعی خود بی افزایند و از گوشه نشینی و کم میلی به روابط اجتماعی اجتناب ورزند. دوستانی زیادی را می شناسم که بعد از ورود به دانشگاه امروز تغیرات 90 درصدی را در وجود شان می بینم که هم خودش را به جای رسانده است و هم دیگران از آیده و نظریات اش سود می برند. ولی متاسفانه دوستانی دیگری را میشناسم با آنکه از دانشگاه فارغ گردیده اند هنوز هم همانند سیستم بسته ای دهات رفتار و کردار دارند که نه برای خودشان و نه برای جامعه اثر گذار است.

آنعده از دوستانیکه نتوانسته اند به دانشگاهای کشور راه یابند این مسئله را تجربه از زندگی خود بنگرند و برای سال بعد خود بصورت منظم پلان ترتیب نمایند و از نقایص و نقطه های ضعف که در سال های قبل داشت عبرت گرفته و به راه های برای پر نگهداشتن آن نقاط ضعف برای یک سال دیگر مد نظر بگیرند. من بدین باور ام که انسان هیچگاه نا امید نباید باشد و تلاش نمایند و حد اقل پیش وجدان خود شرمنده نباشند. از سویی هم تلاش نمایند که وقت خود را به هدر ندهند اگر نتوانسته به دانشگاهای دولتی کشور به مسلک مورد علاقه اش کامیاب گردند از فرصت های طلایی زندگی شان استفاده نموده دانشگاهای خصوصی را برای کسب علم خود بر گزینند. راحت نشستن و سر به زانو گذاشتن در حقیقت قبولی شکست روزگار است که هیچ یک از دوستان آنرا به دل راه ندهند و مدام در پی کسب دانش و رشد علمی و اجتماعی خود باشند. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر