۱۳۹۱ اسفند ۱, سه‌شنبه

از ما است که برما است

نویسنده: علی جعفری

ما نشان داده ایم که نیروی بس عظیمی هستیم و در صورتی که بدرستی رهبری وهدایت شویم وعنان کار را به انسان های فهمیده، روشن و دلسوز بسپاریم میتوانیم هرمانعی را از سر راه برداریم. اگر تاریخ را ورق بزنیم متوجه میشویم که ما هیچگاه مغلوب دشمن ونیروی خارجی نشده ایم بلکه همیشه ومدام مغلوب حماقت وسادگی خود شده ایم. حالا چرا ما بعد از گذشت دو صد سال و تجربه های وحشتناکی چون قتل عام ها، بیجا شدن ها ومهاجرت ها هیچگاه مهارت درست اندیشیدن، درست فکر کردن ومنطقی زیستن را نمی آموزیم؟ واقعا چرا؟

علت را نه در بیرون ازخود بلکه در درون خودمان، درباورها، دیدگاه ها، سنت ها و رفتارهای بدوی خودمان جستجو کنیم که چون میراث مقدس ورهایی بخش بنام دین و مذهب از دوران آغازین مسلمان شدن مردم ما تا بدین روز نسل به نسل همچنان باخود منتقل میکنیم . خاصیت دین ومذهب این است که فرصت فکر کردن، تعقل، اندیشیدن و... را از مردم گرفته وبه مردم میگوید که مذهب راهگشای مشکلات شما وتضمین کننده خوشبختی وجاویدانگی شما است. بهمین منوال آخوند ها و روحانیون ما نیز مدام گفته اند ومیگویند که شما با داشتن دین وقران و اهلبیت دیگه نیازی به استفاده از مغزتان که قسمت سرتان واقع شده ندارید.
در نتیجه مردم ما مدام خوشبختی وراه حل های مشکلات شان را در دین و مذهب ومتعاقب آن به آخوندها و روحانیون مذهبی مان جستجو میکنند. 


دین باوری و مذهب باوری؛ اعتماد به نفس، خود باوری، تلاش، پشتکار وایمان به توانایی های ذهنی و فکری را از مردم ما گرفته ومردم ما را معتاد دین ومذهب ساخته اند. در نتیجه ما وقتی با مشکل روبرو میشویم هیچگاه به تفکر، اندیشیدن وتعقل رو نمی آوریم بلکه سریع به آخوند مراجعه نموده از آنان راه حل را جویا میشویم.
دین باوری ومذهب باوری مردم ما باعث شده است که تعدادی آخوند به عنوان مبلغین برحق دین و مذهب؛ افراطی گری دینی ومذهبی را در میان مردم ترویج ساخته و به عنوان نمایندگان مذهبی وفکری مردم از منبر ها ومساجد به عمر وعثمان وابوبکر ومعاویه ویزید که برای مسلمان های سنی مذهب شخصیت های مقدسی هستند توهین نموده و از مردم ما در نزد آنان کافرانی میسازند که به مقدسات آنان توهین میکنند و نتیجه چیزی میشود که ما از ده یازده سال پیش بدین سو در کویته با ترور و کشتار وهزاره ها شاهدش بوده ایم ودر یک دوسال اخیر به اوج خود رسیده است.

عکس العمل مردم ما در وضعیت های بحرانی چگونه است؟
خوب مشخص است، همچنان که در قدیم همه ما میدیدم وقتی یکی از اعضای خانواده دچار بیماری میشد بجای مراجعه به بیمارستان وداکتر سریع به یک آخوند مراجعه میکردند تا فال بیندازد وتاویز و دعا بنویسد که مریض خوب شود، در وضعیت های بحرانی و و حشتناکی چون قتل عام وکشتارهای دسته جمعی مردم ما توسط بنیادگرایان تروریست و وحشی باز مردم به علت همان اعتیاد مذهبی به آخوند ها مراجعه میکنند تا آنها مردم را از فاجعه نجات دهند وراه برون رفت از حادثه را به آنان نشان دهند.
آخوند ها همیشه یک راه حل دارند، آنهم کربلا ساختن وفاجعه پدید آوردن برای مردم است، نداهای لبیک یا حسین یعنی تشویق مردم به مرگ، یعنی هدایت کردن مردم بکام مرگ، آیا غیر از این است؟

در حادثه علمدار رود وقتی آن فاجعه رُخ داد، مردم شوکه شده بودند ومات شان برده بود که چیکار بکنند؟ مسله تحصن واعتراضات مسالمت آمیز هم پیشنهاد آخوند ها نبود بلکه حزب دموکراتیک هزاره چنین پیشنهاد معقولی را به مردم داد وتعجب میکنم که مردم چطور چنین پیشنهاد را نه از آخوندها بلکه از رهبران حزب دموکراتیک هزاره پذیرفتند، بهرحال عنان بقیه کار از قبیل انداختن پارچه های با شعار لبیک یاحسین روی جنازه ها و سردادن شعار های لبیک یاحسین، ناره حیدری، ناره حسین، وناره ... باز دست آخوند ها بود که با این شعارهای شان به افراطیون وبنیادگراهای سنی مذهب از قبیل لشکر جهنگوی، سپاه صحابه و... چراغ سبز نشان دادند.

دیری نگذشت که باز حادثه ای به مراتب وحشتناک تر از قبل اما اینبار درهزاره تاون رُخ داد. به علت نفوذ وسیع وهمه جانبه آخوند ها در هزاره تاون از همان اول وقتی حادثه رُخ داد از قبیل دور نگه داشتن رسانه ها از صحنه ای فاجعه یک راه حل آخوندی و یک اشتباه بزرگ بود. مردم ما خود که رسانه وتریبونی ندارد تا بتواند از طریق آن بدبختی، فلاکت، بیچارگی، قتل عام وفجایعی که بر آنان تحمیل میشود را از طریق آن به جهانیان منتقل کنند، وقتی رسانه ها خواستند به محل حادثه بروند وازآنجا فاجعه پدید آمده، خسارات وتلفات انفجار را گذارش کنند با ممانعت روبرو شدند، در نتیجه رسانه ها فقط از طریق بیمارستان ها وتعداد کشته وزخمی های که به آنجا می آمد گذارش میدادند.

باز هم مردم درد دیده به تحصن واعتراضات مدنی رو آوردند، که درمراسم تحصن شان مثل همیشه همان شعارها، وجنازه ها باز هم با پارچه های مزین شده به لبیک یاحسین. در مراسم تحصن نیز مرتب بعد از هر چند دقیقه ای شعار لبیک یاحسین و ناره حیدری سرداده میشد وهر نیم ساعتی یک آخوند پشت تریبون رفته به مردم از فضایل وکرامات حسین واهل بیت اش سخن میراند ومردم را به کشته شدن وشهید شدن تشویق میکردوحوریان وغلمان بهشی وعده میداد.

وقتی امروز بعد ازظهرمقامات دولتی ونمایندگان احزاب سیاسی پاکستان در کویته تشریف آوردند تا با تحصن کنندگان ومعترضین دیدار کنند، آخوند ها که در معامله با سرنوشت مردم ما خیلی حرفه ای وبا تجربه شده اند به نمایندگی از مردم سریع با آنان وارد گفتگو ومعامله شدند، وقتی معامله شان سر گرفتند یک آخوند پنجابی را برای ابلاغ فیصله شان فرستادند تا برای تحصن کنندگان فیصله را ابلاغ کنند. سناریورا اینطوری طراحی کرده بودند که دولت محلی تعهد کرده که تروریستان را دستگیر کنند و امروز هم پولیس ها با حمله به مراکز تروریستان 170 نفررا در این رابطه همراه با تعدادی مواد منفجره دستگیر کرده اند، وتعهد شده است که از این به بعد امنیت مردم هزاره بیشتر گرفته شود وشما تحصن کنند گان به خواسته های تان رسیده اید وتشریف ببرید خانه های تان. من با باخبر شدن این معامله آخوندی فاتحه این مردم را خواندم.
تحصن کنندگان هم که هنوز در شوک فاجعه بسر میبرند اول کمی گیج میشوند بعد توسط تعدادی با خبر میشوند که آخوندها مثل همیشه با سرنوشت شان معامله کرده اند، دوباره به تحصن شان ادامه میدهند.

در یک همچین شور بازار آخوندی ومذهبی و زدو بند ها ومعاملات پشت پرده روحانیون مذهبی با دولت ورهبران احزاب ونبود یک کادر رهبری دلسوز چطور میتوان انتظار بر آورده شدن خواسته های بر حق مردم مان را داشت؟ نکته دیگر که برایم خیلی سوال بر انگیز است اینکه چطور تا بحال حتی یک آخوند شیعی هم ترور نشده است و همه کشته شدگان مردم بی گناه بوده اند؟
برای خودم این یک معما است که چرا افراطیون وبنیاد گراهای سنی مذهب، آخوند ها وروحانیون شیعه را که مبلغین مذهب هستندترور نمیکنند که مردم عادی را ترور میکنند؟ واقعا چرا؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر