۱۳۹۱ آذر ۱۲, یکشنبه

سر انجام یک ماجرای ننگین

جلیل سحر

جلیل سحر: امروز شنبه یازدهم قوس قرار بود امتحان سرتاسری دانشگاهای دولتی در پایتخت کشور – کابل – برگزار گردد اما چنین نشد وچنان شد. همه میدانند که علت تعطیل شدن دانشگاه ها درگیری دانشجویان دانشگاه کابل که مسکون خوابگاه این دانشگاه بودند،می باشد نه کدام علت دیگری که باز یک انفلونزای سیاسی درفضای کابل بپیچد ودانشگاها به بهانه ای ان تعطیل گردد. متاءسفانه این درگیری توسط خود دانشجویان صورت گرفته است که فقط به مثابه ای ابزاراستفاده شدند ورهبریت این درگیری را گروه های بیرونی رهبری کردند که یکی شان عبارت است از " جمعیت اصلاح ". درضمن انگیزه دهی هم توسط این گروه تحجرگراها صورت گرفته بود.

چند وچون این حادثه در سایت های مختلف توسط افراد مختلف باز تاب یافت وشما هم از ان حتمن باخبر شده اید. به این خواطر به چند وچون این واقعه نمی پردازم فقط میخواهم که این حادثه چه چیز را برای دانشجویان به ارمغان اورد؟ آیا تعداد دانشجویان اهل تسنن که ادعای این راداشتند که: "میخواهند از ابرو عزت ارزش های مذهبی شان دفاع کرده ونگزارند که این کافرها داخل خانه خدا مراسیم شان را برگزار کنند که این امر در فرقه ای مذهبی انها به گفته ای مفتی های وهابی جایز نیست وخانه خدا محض برای نمار خواندن است"، توانستن از عزت وکرامت مذهب شان در مقابل کافرها دفاع بکنند ؟ شاید همه تان پاسخ این سوالات را بنحوی بدانید ولی کاری به این سوالات ندارم میخواهم بگویم که که چه چیزی به استثنای امرمذهبی شان،این حادثه برای دانشجویان به ارمغان اورد؟

در هر کوچه وپس کوچه شهر کابل درین روزها شاهد این هستی که جوانان بار وبستره ای شان را بر دوشش گرفته اینطرف وان طرف دنبال سرپناهی سرگردان هستند وهیچ کسی هم نیست که این وضعیت دانشجویان را درک کنند.زیرا اسکان وهضم چند هزار جوان مجرد در شهر کابل که مخالفت با اسکان این قشر درناحیه های که اماکن تجارتی نیست،بشدت از طرف خانواده ها حس میگردد،کاری آسان وساده ای نیست. بیجا شدن چند هزار جوان دانشجو از خوابگاهای دانشگاها مشکلی جدیست که زجرشان را فقط این آدم ها به تنهای شان حمل میکنند.اما این درحالیست که درین وقت سال انبوه از دانش اموزان که در پی امادگی برای امتحان سراسری کانکوراست،ازاکثرولایات کشور سرازیرشهر کثیف ونازنین کابل میگردند که همه ساله با مشکلات جدی روبرو هستند وامسال هم از بخت ارزش های دینی ومذهبی به این خوش
بختی های دانشجویان ودانش اموزان افزوده شده است. 

به برگزاری امتحان آخرسمیسترفاصله ای چند روزی باقی نمانده بود که این سیمیستر بپایان میرسید وامتحان با یک آمادگی نسبتن خوبی که تازه امتحانات 20 فیصد را سپری کرده بودند،برگزار میگردید. و دانشجویان میتوانستند تعطیلات زمستانی را باکمال راحتی سپری میکردند ونیازی به خواندن وازبرکردن چپترهای بی مفهوم وبی معنی را نمیداشتند وبجای ان باید روی تحقیقات و پژوهش های دیگری ویا برنامه های دیگری کار میکردند وضرفیت شان را بالا میبردندویا لااقل این تعطیلات را با این چپترها خراب نمیکردند. درضمن آن عده از
دانشجویان که از ولایات دیگری هستند وزمستان بنابر علت های مختلف نمیتوانند درکابل بسرببرند، برگشت شان درین ایام زمستان از گوشه وکنار افغانستان با انبوه از مشکلات رو برو هست وولایات که راه های سعب العبور دارند درین ایام زمستان راه های شان بکلی مسدود است.آنهای که مجبور هستند بر گردند به کابل چگونه میتوانند درین ایام زمستان ازان ولایات دارای راه های سعب العبور،برگردند؟ بدتر از همه؛دخترهای که با انبوه از مشکلات درکشور، که در واقع زندان واقعی برای انهاست باید درین شرایط چه کار بکنند؟ پیاده روی های چند روزه را چگونه میتوانند این راه ها طی بکنند؟

گفته میشود که امنیت ملی درین روز ها سخت دنبال این قضیه میباشد وبهر نحوی که شده باید سازمان دهندگان این حادثه را پیدابکنند. بیل دست کردن بعد از اب رفته چه دردی را دوا خواهد کرد ویا نوش داروی بعد از دم سهراب بچه کار آید؟ ضیا واسماعیل که والدینشان آنها را با تمام امید وآرزو که شاید اولین فرد از خانواده شان بوده باشند که وارد دانشگاه میشدند، از لقمه ای نان شان بریده وآنرا هزینه ای تحصیل فرزندان شان کرده،تا رفته کابل در فضای امن درس بخوانند وافنخار خوانواده ای شان باشند.اما بیخبر از اینکه آدم نماهای از زندان " گوانتونامو" بر اثر زاری والتماس ریس جمهورمان رهائی یافته وفعلن بحیث محصل فضای دانشگاه کابل راآلوده کرده وقدم میزنند و در خوابگاه چنین اشوبی برپا کرده واسماعیل وضیاه را به ناحق محض به خواطر هزاره بودنشان، درنده وار،چهار دست از منزل چهارم به پائین بیاندازند تا اسماعیل به شهادت نایل اید و ضیاه برای همیش به نحوی فلج.این است قصه تلخ یک حادثه!
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر