۱۳۹۱ آذر ۳, جمعه

اگر عاشورا نمی بود؟

کیهان فرهمند: قيام عاشورا يکي از ارکان اساسي فرهنگ تشيع را تشکيل مي دهد؛ در طول تاريخ تفسيرها و قرائت هاي گوناگون و گاها متضادي از فلسفه و ماهيت اين قيام مطرح شده است. گاه تفسيري صرفا سياسي و انقلابي و گاه قرائتي کاملا عاشقانه و عارفانه!  جایی سوال اینجاست که با گذشت هزار اندی سال چطور است که محرم و عاشورا ادامه دارد؟ اما سوال سختتر این است که با گذشت این همه سال چرا هیچ تغیرات در زندگی پیروان حسین ابن علی نیامده است؟ و هنوز هم پیروان حسین ابن علی در وضعیت هستند که چهارده قرن پیش بودند؟ من قصد ندارم که جواب سوال  اول را بدهم و به ماهیت و فلسفه عاشور بی پردازم، سخن در این مورد گفتن از توان من خارج است و میگذارم جواب آن را هرکس خودش برایی خودش بیابد. بخش را که من میخواهم بدان بی پردازم بر میگردد به سوال دومی و جنبه اقتصادی و درآمد زایی عاشورا. در این مورد هم پارسال نوشته کوتاه را در فیسبوک بنشر رساندم که نواقض زیادی داشت و اینبار قصد دارم از همان زاویه یک نگاه اجمالی به فرهنگ عاشورا و در امد زآیی بندازم.  من در این نوشته مجبورم از مثال استفاده نمایم و قصد دارم یک منطقه کوچک را بعنوان مثال استفاده کنم. برایی اینکه دوستان فکر نکنند که بنده دیدگاه بسیار تنگ دارم و محدود فکر می کنم ، لازم است دوستان وقتی خواندن این نوشته اسم این منطقه را برایی خود شان تغیر بدهند، بگذارند منطقه که در آن زندگیی می کنند، یا هم اسم کشور که در آن زندگی می کنند بگذارند.


مالستان یکی از ولسوالی هایی ولایت غزنی است که مردم این ولسوالی صد درصد شیعه دوازده امامی است. این ولسوالی دارایی 273 قریه است که که در هر قریه 100 الی 300 خانوار زندگی می کند. برایی اطلاعات کامل در مورد این ولسوالی به این لینگ میتوانید مراجعه نماید. این ولسوالی همانطور که ذکر شد دارایی 273 قریه است که در هر قریه یک منبر (حسینیه) وجود دارد. البته در بعضی از قریه ها سه تا چهار منبر وجود دارد. بطور مثال قریه بغرا دارایی سه منبراست. منبر به این معنی که ساختمان دارد و دارایی بهترین فرش و ظرف است. تمام این منبرها توسط مردم ساخته شده است و لوازم که در این منابر وجود دارد نیز از سرمایه مردم خریده شده است. بهترین فرش هایی قالین و تکیه و خروار هایی پارچه برایی تزِین این منابر با پول مردم خریداری شده است و در یک کلام میتوان گفت یک تالار به تمام معنی است. البته اگر بخواهیم این منابر را تالار بگویم هم بیجا نگفته ایم، موارد بوده و هست که مردم عروسی هایی شان را در این منابر گرفته ند. غیر از استفاده بعنوان تالار؛ تنها یازده شب محرم و سه شب قدر است که از این منبرها استفاده میشود و آخوند هایی آمده و مردم را از منکرات نهی و به معرفت تشویق می کند که نتیجه آن هم در اکثر موارد برعکس است.

در خارج از فغانستان نیز همین شکل است. باز هم مجبورم مثال بزنم مثلاً تهران؛ چون در تهران تعداد مهاجرین زیاد است. در
این شهر از تمامی این 270 قریه مالستان شاید تعداد 50 منبر را در ایام محرم برپا شود. من چون خودم از بغرا هستم و زمانی نیز در تهران یکی از برگزار کنندگان عزادری حسینی در تهران بودم از تمام مسایل پیرامون مراسم عزاداری محرم خبر دارم. در تهران تعدا 300 و خرده مهاجر تنها از قریه بغرا زندگی می کند که در ایام محرم برایی برگزاری عزاداری محرم ملزم به پرداخت سی تا پنجاه هزار تومان بودند، که دربد بینانه ترین حالت مبلغ نه میلیون تومان جمع می شد. البته این اطلاعات مربوط به سه چهار سال قبل بود. زمانی که نه میلیون تومان؛ نه میلیون تومان بود. این مبلغ یک مقدارش برایی خرید نوشیدنی و مقدار دیگرش برایی غذا در ایام محرم به مسرف میرسید. مقدار باقی مانده را نیز به آخوند می دادند که آنها را از منکر نهی نموده و به معرفت تشویق می نمود. در مراسم مهاجرین دیگر قریه ها نیز داستان از همین قرار بود و است. شهرهایی چون تهران ، قم ، شیراز ، اصفهان ، یزد ، مازندران ، اراک ، مشهد ، میزبان مراسم عزاداری مهاجرین افغانستانی ( هزاره ) است که این موارد که عرض شد در همه آنها رعایت می شود. حالا خودتان محاسبه نماید که تنها مهاجرین مردم مالستان در ایام محرم در ایران چقدر هزینه می کنند، و تمام مهاجرین مردم هزاره چقدر هزینه می کنند. این تنها تهران بود و کشورهایی اروپایی و کانادا و استرالیا را نیز حالا می توانید به محاسبه تان اضافه نماید.


با هزینه هر منبر که در این قریه ها ساخته شده است می شد یک مکتب خوب ساخت، یا هم می شد یک شفاخانه ساخت. در یک جمع بندی ساده میتوان گفت که 273 منبر در این ولسوالی نبود و در عوض 273 مکتب می بود آنوقت چه می شد؟ خوب مسلم است که آن زمان دیگه از نبود آدم رنج نمی بردیم. دیگه از نبود معلم رنج نمی بردیم. دیگه از نبود دکتر رنج نمی بردیم. یا فرض کنید اگر جایی این همه منبر همین قدر شفاخانه می داشتیم چه می شد؟ خوب مسلم است که دیگه بیماری در راه رسیدن به شفاخانه از بین نمیرفت. مسلم بود که دیگه از نبود دکتر متخصص رنج نمی بردیم. خوب مسلم بود که دیگر هیچ مادر از درد زایمان از بین نمی رفت. دیگه مسلم بود که کودکان مان از مریضی تیماو (سرماخوردگی) از بین نمیرفت. اینها را من بطور مثال گفتم، در تمام هزارجات داستان از همین قرار است. چه دایکندی باشد، چه جاغوری باشد، چه غور باشد، چه بامیان باشد، چه شهرستان باشد، چه ناهور باشد، چه بهسود باشد، فرقی ندارد، شاید کم و بیش فرق داشته باشد ولی اصل قضیه همان است که گفتم.  فرض کنید اگر مهاجرین مردم بغرا این مبلغ را که در ماه محرم برایی عزادری هزینه می کنند، برایی مکتب در طول این سالها  هزینه می کردند چه اتفاق می افتاد؟ باز هم مکتب ُبغرا در همین وضعیت بود که است؟ و یا اگر از همین حالا چنین برنامه بریزند چه می شود؟ یا فرض کنید که تمام مهاجرین مردم مالستان این مبلغ را که در ماه محرم برایی عزاداری هزینه می کنند؛ برایی شفاخانه هزینه نمایند، نمیتوانند یک شفاخانه در مالستان بسازند؟ یا مثلاً این مبلغ را برایی بهبود وضعیت مکاتب مالستان به مسرف رسانند چه اتفاق می افتد؟ یا فرض نماید مردم هزاره و مهاجرین مردم هزاره مبلغ پول را که در ایام محرم برایی عزاداری هزینه می کنند برایی توسعه هزارجات هزینه نمایند چه اتفاق می افتد؟ نتیجه مثل روز روشن است؛ فقط کمی همت می خواهد. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر