۱۳۹۱ مهر ۵, چهارشنبه

چُب باش زن!


محمد علی نظری
روزگار درازی،  لب های زنان جامعه هزاره به هم دوخته شده است. از مدت ها قبل، ولی در آن قدیم زنان؛ خوشبخت تر از امروز بودند زیرا در آن روزگار، اگر نمی توانستند لب بگشایند و از درد های نهفته در اعماق دلشان فریاد کنند؛ آن ها اگر نمی توانستند درد دل شان را با زبان شان بیان کنند حداقل می توانستند با لبهای دوخته شده و مهرخورده شان سخن بگویند و از دردها و رنج های شان دیگران را باخبر کنند.
 زنان جامعه ی هزاره می توانستند با "پوفی" عقده دل بگشایند و راز دل برملا کنند اما امروز این ابزار ناچیز اما گرانبها را نیز از دست این زنان گرفته اند. امروز زنان نمی توانند عقده دل گشایند. پوفی در حقیقت نوعی اعتراض مدنی بود در یک جامعه ی کاملاً سنتی و بیگانه با مدنیت. پوفی فریادی بود که زنان ستمدیده و مجرم جامعه ی ما از ژرفای دل بر می آوردند و در مقابل آنچه امروز مرد سالاری خوانده می شود اعتراض می کردند.  و جرم آنان نیز زن بودن شان است. زنان دور هم جمع می شدند و با لب های بسته ی شان فریاد می کشیدند. اما چرا با لب بسته؟
زنان حق نداشتند صدای شان را بلند کنند و فریاد برآورند. حق نداشتند از ظلم هایی که در حق شان می شد شکایت کنند. زن نباید راز درون خانه را به بیرون ببرد و از همه مهم تر اینکه صدای زن را نباید مرد یا مردان نامحرم بشنوند اما هر لحظه زنان نامحرم صدای بلند، خشن و آمرانه ی مردان نامحرم را می شنیدند ولی این حرام نبود و نیست. مردان حق دارند با صدای بلند سخن بگویند و نیز حق با مردان است نه مردان با حق. آنچه مردان می گویند حق است و آنچه مردان انجام می دهند موافق با شریعت. زنانی که حق نداشتند با صدای بلند سخن بگویند، آنان همچنان حق نداشتند تا فریاد کنند وعقده ی دل شان را خالی کنند. زنان در همچون فضایی چاره ای نداشتند جز این که تحمل کنند و صبور باشند تا شود روزی که آنان بتوانند دور هم جمع شوند و از شدت درد فریاد بر آورند اما چگونه فریاد؟ فریادی که شناخته نشود از کیست زیرا فریاد کشیدن زنان خود جرم است و هر زن چندین مفتی دارد که هرکدام فرصت کرد فتوا صادر می کند و زن را به جزایش می رساند و یا هم شاید همه ی آنان. مردان جرم نمی کنند زیرا آنان صاحبان اختیار اند و سرپرست خانواده. خداوند جل جلاله در قرآن کریم فرموده است: الرجال قوامون علی النساء. بلی، قیم و سرپرست مرتکب گناه نمی شود و اگر هم بشود کسی نیست که حکم صادر کند و جزا تعیین.
     آن روزها اگر زنان نمی توانستند با زبان سخن گویند و از شدت درد یا درد های شان فریاد سردهند، با لبان بسته فریاد می کردند: آی مردانی که سرپرست ما هستید به ما اجازه ی فریاد کشیدن دهید. به ما اجازه ی آه کشیدن دهید. بلی، آنان با لب های دوخته شده به هم، فریاد بر می آوردند ولی امروز که جامعه مدرن شده است دیگر نیازی به چنان فریادها نیست. امروز زنان به حق؟؟؟ شان رسیده است.
 امروز زنان محاکمه ی صحرایی می شوند اما نمی توانند فریادکنند نه با زبان شان سخن گفته می توانند و نه با لب های شان. صدای زنان نباید بلند شود که نمی شود وآنان با پوفی نیز نمی توانند اعتراض کنند چون امروز آن را نیز از آن ها گرفته اند. ماجرای چند روز پیش که در حوتقول جاغوری اتفاق افتاد یکی از حقوقی است که زنان جامعه ی ما در این دهه ی اخیر به آن دست یافته اند. دختر پانزده ساله به جرم رابطه ی جنسی غیر مشروع با یک پسر، در میدان فوتبال و در حضور مردم هشتاد دره زده می شود درحالیکه پسر که او نیز در این رابطه ی جنسی یک طرف قضیه بوده برائت حاصل می کند و بی گناه شناخته می شود.( گناه از یک نفر است که دو نفر با هم رابطه ی جنسی دارند و آن نیز گناه دختر می باشد.) حتمن دختر به زور آن پسر را مجبور کرده بوده که رابطه ی جنسی با او برقرار کند و دختران بدون شک در چنین جامعه چنان توانایی را هم دارند. امروز زنان نمی توانند فریاد بر آورند و به رسم اعتراض بگویند که در رابطه ی جنسی دو نفر سهیم اند و بدون حضور یکی از طرفین آن رابطه نمی تواند برقرار گردد و بد بختانه امروز پوفی ای هم ندارند که به وسیله ی آن به اعتراض بپردازند. آری، امروز زنان در جامعه ی هزاره بدبخت تر از دیروز به نظر می رسند و این نگران کننده است.

                                                                  محمد علی نظری
                                                           چهارشنبه 29 سنبله 1391 خورشیدی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر